ضدخاطراتی نوشتن چگونه است؟
امروز جمعه است. تا به اين Øد را ميتوانم اعترا٠كنم. امروز Ú†Ù‡ كارهايي ميخواهم بكنم؟
امروز Ùوتبال بازي نخواهم كرد.
كوه نميروم.
شنا هم نخواهم كرد.
روي روبات كار نميكنم.
كنكور آزمايشي نميدهم.
با FE ور نخواهم رÙت Ùˆ چيزهايي از اين دست.
اين Ú†Ù‡ بود: نگاهي به تيتر اين صÙØÙ‡ بيندازيد. اينجا Anti-Memoirs من هست Ùˆ نه دÙتر يادداشتهايم. اينجا قرار نيست خاطره بنويسم. پس قرار است Ú†Ù‡ كاري بكنم؟
مطمئن نيستم: از Ù„Øاظ منطقي بيان نقيض چيزها (مثلا كارهايي كه من انجام ميدهم.) به Ùرض دانستن ابرمجموعه معادل همان بيان خود چيزهاست. اما يك ضد يادداشتها يا ضد خاطرات قرار نيست چنين چيزي باشد. قرار است همه چيز را به هم بريزد. اول از بايد سلامت عقلي من را زير سوال ببرد. نه! Ù†ÙÙŠ نكند … Ù†ÙÙŠ كردن يا تاييد كردن يك امر معلوم است. دنيا بايد مبهم باشد. به قول يكي (كه اگر وبلاگ داشت Øتما ميگÙتم كيست ولي Ùعلا كه دارد شديدا مطالعه ميكند درباره زمينه هاي مختلÙÙŠ كه در نهايت به الكترونيك قرار است بينجامد) “همه آدمها بايد” مبهم باشند. پيش به سوي دنياي پر از ابهام با شالوده هايي پالوده!