کرونولوژی ضدخاطرات – اولین برداشت‌ها
آقايان و خانمها!
دوستان قديمي Ùˆ دوستان جديد …
اجازه دهيد يك كرونولوژي كوتاه از اين وبلاگ بنويسم:
روزهاي اول: رابطه وبلاگ Ùˆ Ø¯ÙØªØ±Ø®Ø§Ø·Ø±Ø§Øª رابطه اي رقابتي است. سولوژن بايد تصميم بگيرد Ú†Ù‡ چيزهايي در اين نوشته شود Ùˆ Ú†Ù‡ چيزهايي در آن. قرار ميشود در اينجا ضدخاطرات نوشته شود Ùˆ در آنجا خاطرات. اما خيلي زود اعترا٠ميكند كه ضدخاطرات نوشتن كار سختي است. خيلي وقتها پهلو ميزند به همان چيزي كه قرار است در خاطرات نوشته شود.
روزهاي بعدتر: ØØ³ مشكل پيدا كردن با ØØ±ÙŠÙ… خصوصي. من تا Ú†Ù‡ ميزان ميتوانم خودم را منتشر كنم؟ Ú†Ù‡ كساني اين نوشته را ميخوانند؟ كساني كه ده سال است با من دوستند Ùˆ يا كساني كه هنوز نديده امشان؟ (اگر اعتراض داريد به هر چيزي در اين مورد نگاهي به نوشته هاي چند روز قبلم بيندازيد. شايد مشكل ØÙ„ شد.) ديگران Ú†Ù‡ تصوري از اين نوشته ها ميكنند؟ ديوانه ام ميپندارند – اØÙ…Ù‚ ام ميدانند يا چيزي ديگر؟
ØØ³ كردم دوست دارم بعضي وقتها يك چيزهايي را چند روزي پيش خودم خصوصي Ù†Ú¯Ù‡ دارم. اما رزيتا در اين مورد يك چيز جالبي Ú¯ÙØª: “آدم اگر قبول داشته باشه كه همه چيز در او Ùˆ بيرون از او جزئي از هستي بيكران Ùˆ ÙˆØ§ØØ¯Ù‡ ديگه هيچ چيز براش خصوصي نميمونه.”
ميدانيد … يكي از آرزوهاي من يكي شدن ذهنهاست. Ø§ØªØØ§Ø¯ واقعي براي جلوگيري از “سو ØªÙØ§Ù‡Ù…”ها. چنين چيزي ممكن است؟ ØØªØ§ بين دو Ù†ÙØ±ØŸ بعيد ميدانم. بسيار بعيد ميدانم.