راستش در زندگي من آدمهايي
راستش در زندگي من آدمهايي هستند كه دلم نمي آيد بدون Ú¯Ùتن Øقيقت ذهنيتم نسبت به آنها تركشان كنم.
بعضيهاشان آدمهايي هستند كه با اÙراد مختل٠درباره شان صØبت كرده ام. ولي بيشترشان Ùقط در ذهن خودم زندگي كرده اند. بعضيها Ùقط كمي بوده اند. بعضيها بيشتر. بعضيها هم هميشه هستند: اصلا جايي در ذهنم براي خودشان دست Ùˆ پا كرده اند.
بعضي از اينها را هر روز يا هر چند وقت يك بار ميبينم. از بعضيشان خوشم مي آيد از بعضي نه. ولي معمولا آدمهايي هستند كه خوشم مي آيد ازشان. آدمهايي كه برايم جالب نيستند زياد در زندگي ذهنيم واردشان نميكنم.
ولي هيچ وقت نشده بيايم Ùˆ بگويم من نسبت به شما اين اØساس را دارم:
اي X! ميدانيد من خيلي وقتها به شما Ùكر ميكنم Ùˆ هميشه ميترسم از اينكه ناراØتتان كنم Ùˆ هميشه به عنوان كسي كه نظرش Øقيقتي بيش از تكرار كلمات ديگران دارد به تان مينگرم؟
Ùˆ يا …
آيا ميدانستيد چند وقتي است كه سعي ميكنم بÙهمم به Ú†Ù‡ چيزهايي Ùكر ميكنيد؟
Ùˆ از اين دست … خلاصه جالب چيزي است.