Ùرامكاني – Ùرازماني – Ùراجنسيتي!
Ùرامكاني – Ùرازماني – Ùراجنسيتي!
اولين بار از زبان ركسانا شنيدمش. آنچه تÙكر ميبايست باشد. آنچه نوشته ميبايست باشد. آنچه بيان ميشود. آنچه ذهنيت انسان بايد باشد.اينها درستند؟!
يك مثال چطور است؟
Ùرض كنيد ميخواهيد داستاني بنويسيد. اينكه اين كار چطوري انجام ميشود Ùˆ شروع كار به Ú†Ù‡ Ù†ØÙˆ است كاملا بستگي به نويسنده دارد. بعضيها تنها با يك جمله يا صØنه Ùˆ Øركت خاص داستان را شكل ميدهند. (مثلا ميخواهند بگويند “بودن يا نبودن-مساله اين است.” Ùˆ بعد داستان را Øول اين شكل ميدهند.) بعضي ديگر از يك صØنه آغاز ميكنند Ùˆ آن را بسط ميدهند. نويسندگاني وجود دارند كه ذهنيتي را در نظر ميگيرند Ùˆ طرØÙŠ به وجود مي آورند كه آن را خوب بيان كند.
اكثر مواقع يك نويسنده قبل از نوشتن طرØÙŠ از شخصيت – صØنه ها Ùˆ … به وجود مي آورد: آدمها را در صÙØÙ‡ ميچيند Ùˆ Øركتهايشان را بيان ميكند. مثلا تصميم ميگيرد ال٠با ب دشمن باشد – ال٠و د از هم خوششان بيايد Ùˆ الي آخر. در اين ميان بايد يك سري انتخابهايي انجام دهد. مثلا انتخاب كند كه زمان داستان Ú†Ù‡ موقع باشد: تهران 1330Ùˆ يا لاس وگاس 2002. اينجاست كه زمان Ùˆ مكان شكل ميگيرد. همچنين او بايد تصميم بگيرد كه شخصيتهايش زن هستند يا مرد. مشكلات يك زن با مرد در جامعه متÙاوت است. ذهنيتها هم تÙاوت دارند: يك زن اينجوري به مساله نگاه ميكند Ùˆ يك مرد آنجوري! (در موردش ممكن است بعدا ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù….)
خوب … اين شد يك چيز زمان Ùˆ مكان Ùˆ جنسيت دار.
Øالا ايده Ùرازماني-Ùرامكاني-Ùراجنسيتي چيست؟
اين ايده -كه پياده سازيش واقعا مشكل است- سعي ميكند تا آنجا كه ممكن است سلطه اين سه بر انسان را از بين ببرد. داستاني كه شخصيت اصليش معلوم نيست زن است يا مرد چون نميخواهد روي زن يا مرد بودنش تاكيدي نشان بدهد بلكه مشغله اصلي اي به نام “انسانيت” در اين وسط Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. داستاني كه ميخواهد از مشكلات اجتماعي انسانها ناشي از ذهنيتهاي غلط دروني آنها پرده بردارد بدون اينكه ماسك تهران – لاس وگاس يا يك روستا را بر چهره داشته باشد. رماني كه نميخواهد با اعلام “پاييز 1368 بود.” خود را كهنه كند چون ميخواهد اسطوره باشد.
ميدانيد … اين به هيچ وجه به معناي Ù†ÙÙŠ رمانها Ùˆ داستانهاي معمول نيست. اين تنها يك برداشت نوين است. يك برداشت مدرن به داستان نويسي Ùˆ هنر به طور كلي. برداشتي كه شايد ضعÙهايي هم داشته باشد: بسيار سختتر ارتباط برقرار كند.(اكثر خواننده ها به نوعي عمل همذات پنداري Ùˆ ارتباط دادن بين شخصيتهاي داستان Ùˆ مصداقهاي بيروني را انجام ميدهند.) جدا از اين نوشتن چنين چيزهايي واقعا سخت است. Ùكر كنيد ببينيد تا به Øال چند اثر اينگونه نوشته ايد؟ خوانده ايد؟ يا اثري (نوشته يا خوانده)ايد كه يكي از اين عوامل را داشته باشد.
همانطور كه نوشتم اسطوره ها تا Øدي Ùرازماني Ùˆ شايد Ùرامكاني اند. سيزي٠(خوشØال باش آقاي سيزيÙ!) براي صد قرن پيش نيست. براي پنجاه قرن پيش هم نيست. هم مربوط به صد قرن پيش است Ùˆ هم پنجاه قرن پيش Ùˆ هم همين الان.
نمونه هايي از Ùراجنسيتي هم ميتوانم پيدا كنيم. بعضي از داستانهاي كوتاه اينگونه اند.
اما وقتي قرار باشد بيش از يك عامل از اينها با هم جمع شوند دچار مشكل ميشويم. از چيزهايي كه خودم نوشتم ميتوانم به “اردو” اشاره كنم. اين داستان مسلما از يك واقعه زماندار-مكاندار Ùˆ با جنسيت الهام گرÙته شده است (من كه از خلا مطلب نمي آورم براي نوشتن.) ولي داستان زمان-مكان زدايي شده است به علاوه ابهام در جنسيت.
خلاصه اينطوريهاست. قرار نبود نسخه تجويز كنم. اگر كسي چنين چيزهايي ميشناسد به من خبر بدهد. خوشØال ميشوم.