دارم نوشته هاي سالهاي پيشم
دارم نوشته هاي سالهاي پيشم را ميخوانم. ميخواهم بزنم زير گريه از بس Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„Ù…. دوست دارم همه آن خاطره ها – همه آن آدمها را در آغوش بگيرم Ùˆ ببوسم! يادشان به خير: Ú†Ù‡ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بودم.
(راستي كساني كه نگران مسايل اخلاقي ماجرا هستند چندان نگران نباشند. قول ميدهم در موارد خاص ÙØ§ØµÙ„Ù‡ يك شتر Ùˆ Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از پنس را رعايت كنم.)
نوستالژي! اسمش همين است. سولوژني كه ال٠و ب Ùˆ Ù¾ بود Ùˆ الان ديگر آنگونه نيست. زماني كه وضعيت اينگونه Ùˆ آنگونه بود اما ديگر نيست. “در جستجوي زمان از دست Ø±ÙØªÙ‡”ØŸ اين است ماجرا؟ بعيد ميدانم. شيريني اين روزگار تجربه نشده برايم از بين Ù†Ø±ÙØªÙ‡ است. نگران مرگ هم نيستم. هيچ چيز! هيچ چيز! نگران همين الانم هستم. نگران ÙØ±Ø¯Ø§ هستم. نه نگران بيست سال بعد. همين امروز. همين ÙØ±Ø¯Ø§.