دقيقا دو سال پيش كاري
دقيقا دو سال پيش كاري كردم كه هنوز كه هنوز است به نظرم بديع است: داناي كل دروغگو ساختم. داناي كلي كه ماجرا را با اطمينان برايتان ميگويد ولي بعدا ميÙهميم كه راست Ù†Ú¯Ùته است. اليكس (كه اگر اينجا را بخواند خيلي خوشØال ميشوم) Ú¯Ùت بود “ببين! داناي كل ميتونه همه چيزايي رو كه ميدونه Ù†Ú¯Ù‡ ولي نبايد دروغ بگه!”
هنوز نميدانم درستش چيست. اگر قبول كنيم هر نوآوري اي ØÙ‚ نويسنده است پس مشكل ØÙ„ ميشود. اما مساله در اين است كه خواننده با يك داناي كل دروغگو چگونه رÙتار ميكند؟