نميخواهم بگويم از اينكه امروز
نميخواهم بگويم از اينكه امروز نهار Ú†Ù‡ خوردم. چون ØØ¯Ø§ÙƒØ«Ø±Ø´ ميÙهميد كه يك كتلت دست پخت ويژه ركسانا Ùˆ قطعه اي پيتزا از نهار پريسا-بهاره-زهرا-مريم Ùˆ … خوردم كه از “آندو” Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودند Ùˆ اين آندو بودن Ù…Ùهوم خاصي ندارد جز اينكه به كلاغي مربوط است Ùˆ همچنين سالروز تولد من.
همچنين نميخواهم بگويم كه امروز هرچقدر پيچي را ميپيچدم هيچ ØªÙØ§ÙˆØªÙŠ Ø¯Ø± هيچ چيزي نميكرد Ùˆ اين ØØ³Ø§Ø¨ÙŠ ØØ±ØµÙ… را در آورده بود.
ØØªØ§ لازم نيست بگويم كه اگر يك خط اينترنت پر سرعت داشتم (Ùˆ داشتي) چقدر دوست داشتم موزيك هايي را كه گوش ميدهم برايت Ù…ÙŠÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù….
جدا از اين بعيد ميدانم ذكر اين نكته كه چند روز پيش وبلاگي را كش٠كردم كه به صورت بسيار دقيقي شبيه به وبلاگ من بود Ùˆ دقيقا همان شعرها در آن نوشته شده بود Ùˆ من چند Ù„ØØ¸Ù‡ اي ØØ³ همذات پنداري با نويسنده اش كردم.
خلاصه اينكه اينها Ùقط همينها هستند. منتظر چيز ديگري هستيد؟! اينها بخشي از خاطرات من هستند كه ميتوانند ضدخاطره نام بگيرند Ùقط به اين دليل كه من اسمشان را آن ميگذارم. ولي آيا ضدخاطره اند؟!