چقدر آدم‌ها برای به وجود

چقدر آدم‌ها برای به وجود

چقدر آدم‌ها برای به وجود آوردن ارتباط‌های انسانی مشکل دارند. چقدر برای ایجاد ارتباط‌های جدید و ناشناس اینرسی دارند. چقدر سخت از جمع‌های از پیش تعریف شده‌شان دل می‌کنند.
مثلا دردر دانشگاه‌‌مان این وضعیت آن‌قدر به وضوح دیده‌ می‌شود Ú©Ù‡ …
77ی‌ها Ùˆ 78‌ی‌ها Ùˆ79ی‌ها Ùˆ … هر کدام گروه‌های مجزایی‌اند. برنامه‌های درون سالی دارند در حالی Ú©Ù‡ این کارشان هیچ معنای مشخصی ندارد. نه سن‌شان تفاوتی می‌کند Ùˆ نه انسانیت‌شان. تفاوت تنها در میزان واحد‌های پاس کرده است. Ùˆ این تفاوت اخیر آن‌قدر کلیدی (Ùˆ به همان میزان احمقانه!) به نظرمی‌رسد Ú©Ù‡ اگر کسی در چنین ویژگی‌ای (تعداد واحدها) با بقیه‌ای شباهت داشته باشد،‌ از نظر رفتار دوستانه هم شباهت پیدا می‌کند. (Ùˆ البته همیشه هم تعدادی وجود دارند Ú©Ù‡ در این نرم‌های رفتاری نباشند ولی Ø´Ú©Ù„ غالب نیست.)
یا مثلا پسر‌ها Ùˆ دخترها … دختر‌ها برای خودشان گوشه‌ای جمع می‌شوند Ùˆ پسرها هم همین‌طور. Ùˆ این نشانه‌ای نیست جز تبعیض جنسی Ú©Ù‡ به صورت ذاتی در رفتارهای اجتماعی‌مان گنجانده شده است. دلیل این دو گروه‌ شدن‌ها تفاوت جنسی واقعی نیست، تفاوتی القا شده است Ú©Ù‡ وجود خارجی ندارد.
از این وضعیت خوش‌ام نمی‌آید. محدودیت احمقانه‌ایست که در گوشه و کنار دانشکده دیده می‌شود. گروه‌های جنسی، گروه‌های سالی و حتی گروه‌های گرایشی.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *