یکی دو نوشته اخیر با
یکی دو نوشته اخیر با چیزهایی Ú©Ù‡ قبلا در این‌جا قرار می‌دادم Ú©Ù…ÛŒ Ùرق داشت. یکی‌ داستان کوتاهی بود Ùˆ دیگری هم یک نمایش‌نامه.
ویژگی‌ منØصربه Ùرد نمایش‌نامه در این بود Ú©Ù‡ توسط من به تنهایی نوشته نشد، بلکه هرکدام از شخصیت‌ها توسط یک Ù†Ùر نوشته شده است. ویژگی Ù…Ùید این کار بالا رÙتن دینامیک متن است. Ú¯Ùته‌ها از Ùضاهای ذهنی‌ای می‌آیند Ú©Ù‡ تنها برای یک Ù†Ùر نیست Ùˆ این یعنی تنوع بیش‌تر اندیشه‌ها: نوشته خود به خود چندزبانی می‌شود. از طر٠دیگر عیب‌اش این است Ú©Ù‡ به اØتمال زیاد انسجام‌اش بسیار Ú©Ù… می‌شود Ùˆ نویسنده برای نزدیک شدن به مشغله ذهنی‌اش نه تنها باید با زبان کلنجار برود Ú©Ù‡ با چند انسان Ùعال هم این‌کار را بکند. پس اگر من می‌خواستم به یک پایان داستان مشخص برسم نباید از این روش استÙاده می‌کردم چون ممکن بود وسط کار توسط یکی از شخصیت‌ها به دور اÙکنده شوم. Ùˆ این واقعا زیباست چون متن بسیار شبیه به مبارزه زندگی می‌شود آن هم نه به وسیله‌ای القایی Ú©Ù‡ به صورت خود به خود Ùˆ ذاتی.
Ú©Ù…ÛŒ در مورد داستان می‌نویسم: در این داستان معمول Ùˆ غیرمعمول در هم آمیخته شده است. شخصیت اصلی داستان (Ú©Ù‡ البته در نهایت معلوم می‌شود در آن همه اÙراد دنیا شخصیت اصلی‌اند یا به عبارت دیگر شخصیت اصلی Ùˆ غیراصلی وجود ندارد Ùˆ همه یکی‌اند) در یک چهارراه ایستاده است Ùˆ چون هر Ùرد معمول دیگری به نکاتی چون لکه‌ای Ú©Ù‡ شبیه روغن می‌نماید (Ùˆ بعدا مشخص می‌شود Ú©Ù‡ نیست) توجه می‌کند Ùˆ Ø¢Ùتاب هم به صورت‌اش می‌زند Ùˆ شخصی از او Ú©Ù…Ú© می‌خواهد. آن شخص عینک عجیبی به چشم گذاشته است. چرا باید این‌جوری باشد؟ عینکی Ú©Ù‡ شیشه‌اش آن‌قدر قطور است Ú©Ù‡ برای شخصیت اول‌ام غریب می‌نماید. او با این عینک نمی‌تواند از خیابان عبور کند. او نمی‌بیند آن‌چه باید ببیند (ولی �ی‌تواند Øمله کند). در آن سمت هم آن Ùرد عینکی به کمک‌ کننده‌اش Øمله می‌کند. چرا باید این کار را بکند؟ Ùˆ اگر از طریق آخر داستان بÙهمید همه یکی‌اند Ùˆ آن عینکی Ùˆ غیرعینکی شخصیت‌های جدایی نیستند Ú†Ù‡ می‌گویید؟ او به خودش Øمله است: او خود را می‌خواهد نابود کند بدون این‌که از این آگاه باشد. در ضمن کجای دنیا با یک ضربه مشت کسی خونین بر روی زمین می‌اÙتد؟ چرا آن شخص می‌بایست این‌همه شل Ùˆ ول باشد؟
عادت ندارم درباره چیزهایی Ú©Ù‡ می‌نویسم ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù…. روزگاری کسی به من Ú¯Ùت Ú©Ù‡ اگر کسی از تو پرسید چرا می‌نویسی، تنها به‌اش بخند. نوشتن دلیل ندارد، نوشتن خود دلیل است. نوشته، خود، وجودی واقعی است Ú©Ù‡ نیاز به تÙسیر Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ اگر کسی چنین کرد تنها نظر شخصی خودش را Ú¯Ùته است. در نتیجه آن Ú†Ù‡ در بالا نوشتم هم تنها برداشت خودم از داستان می‌شود Ùˆ البته برای‌ام بدیهی است Ú©Ù‡ بیان این برداشت توسط خود نویسنده مخرب‌ترین کاری ا�ت Ú©Ù‡ ممکن است توسط یک نویسنده برای متن‌اش انجام شود (چون جلوی تاویل‌ها را تا Øد زیادی می‌بندد) ولی با این‌Øال این کار را کردم چون می‌خواستم قربانی کنم!