نمایشگاه کتاب – برداشت دوم:امروز

نمایشگاه کتاب – برداشت دوم:امروز

نمایشگاه کتاب – برداشت دوم:امروز دوباره به نمایشگاه رفتم. تصمیم نداشتم بروم ولی از خیر کلاس‌ها گذشتم و یک سر رفتم سراغ نمایشگاه. هدف‌ام کتاب‌های خارجی بود که دفعه پیش نرسیده بودم بروم.
فرآیند خرید کتاب‌های خارجی خیلی مسخره است. به‌تر بگویم،‌ روندی آکادمیک نیست. در یک کار تحقیقاتی و آکادمیک،‌ تو از قبل می‌دانی چه کتابی لازم داری و بعد می‌روی آن را تهیه می‌کنی. محل اصلی آشنایی‌ات با کتاب معمولا مقالات و کتاب‌های دیگر هستند.
اما این‌جا این‌طوری نیست: می‌گردی و می‌گردی تا شاید کتاب مورد نظرت پیدا شود. اگر پیشرفته‌تر عمل کنی از قبل جستجویی انجام می‌دهی و معمولا هم آن چیزی که می‌خواهی پیدا نمی‌شودد. بدتر این‌که ناشران معمولا کتاب‌های جدیدشان را به نمایش می‌گذارند غافل از این‌که کتاب‌های مهم آن‌قدرها پریاب نیستند. نتیجه‌اش این می‌شود که من علاقه‌مند به موضوع X،‌ آن‌قدر در میان کتاب‌های مربوط می‌گردم تا از چیزی خوش‌ام بیاید. من این‌جا روش میل به هدف‌ام را کند کرده‌ام. این نمایشگاه‌ها برای خرید کتاب خودآموز برنامه‌نویسی جاوا که هزار نفر در دنیا کتاب‌های شبیه به هم‌ای نوشته‌اند خوب است ولی نه برای خرید کتاب روباتیک تکاملی که تنها یک کتاب درباره‌اش نوشته شده است (البته زیاد این آخری را جدی نگیرید).
سرم درد می‌کند. نمی‌دانم چرا … دو وعده سیب‌زمینی خوردم به علاوه یک ساندویچ کالباس وارفته. دو بطر نوشابه Ùˆ یک بستنی مگنوم. در یک کنسرت در محوطه دریاچه نمایشگاه شرکت کردم Ú©Ù‡ خوش‌ام آمد. گفتم کنسرت،‌ خودم هم خنده‌ام گرفت. یاد این دوستان محدود پیانو کار خودم افتادم Ùˆ تصوری Ú©Ù‡ از کنسرت دارند (روزبه Ùˆ ایگور استراوینسکی Ùˆ …!). کنسرت موسیقی عاشورایی بود! اما به نظرم زیباترین چیزی بود Ú©Ù‡ در این باره شنیده بودم. این برنامه شامل این موجودات بود:
1-خواننده سولو (طبیعتا یک نفر! به نظرم از قبل می‌شناختم‌اش. اسم‌اش را نمی‌دانم. ترک است. آموزش خوانندگی در یک کشور خارجی (یا آمریکا بود یا یک جای دیگر) دیده است. قوی‌ترین صدایی است Ú©Ù‡ تا به حال از یک ایرانی شنیده‌ام. در یک مراسم تقریبا خصوصی (محک) زیباترین “ای ایران” ممکن را به صورت سولو خواند. از آهنگ‌هایی Ú©Ù‡ می‌دانم تعداد زیادی از ملت شنیده‌اند، “ورزشکاران، دلاوران، قهرمانان،‌ به یاد یزدان پیروز باشید …” درست بعد از بازی ایران-استرالیا است. Ú©Ù„ خوانش(!) متن آهنگ با صدای بلند را بی‌تنفس انجام می‌دهد. (حالا چرا من این همه ذوق کرده‌ام؟)
2-خواننده متن: اسم‌اش آقای رضوی بود. نمی‌شناسم‌اش ولی صدای‌اش بم و بسیار دلنشین و موقر بود. چیزی شبیه به صدای شاملو ولی بم‌تر. اولین احساس‌ام نسبت به صدای‌اش این بود که طرف نمی‌تواند بی‌سواد باشد (بی‌سوادها در نظر من جویده‌تر صحبت می‌کنند. با این‌که الزاما این‌طوری نیست).
3-دو دف نواز با دو عدد دف
4-فلوت
5-بوق (نه دقیقا دیدم چه بود و نه این‌که مدل‌های مختلف‌اش را می‌شناسم. ولی یک ساز غربی بود. مثلا فرض کنید ساکسیفون. تشبیه ساکسیوفون و بوق نوبره (باز هم روزبه!))
6-کی‌برد
7-گیتار کلاسیک
8-ویولون سل
9-گروه کر 15-10 نفره Ú©Ù‡ گاهی شعر مجزایی را می‌خواند Ùˆ گاهی هم‌خوانی می‌کرد. از همه چیز می‌خواند. مثلا اولین آهنگی Ú©Ù‡ اجرا کردند، گروه کر “الا یا ایها ساغی …” می‌خواند.
10-کامپوزر و موسیقی‌ساز
11-سازنده شعر (شاعر!)
می‌بینید … وجود موارد 5 الی 8 راغب‌ام کرد Ú©Ù‡ گوش کنم به آن. جایگاه کاملا پر شده بود. من سیب‌زمینی می‌خوردم Ùˆ گوش می‌دادم. کلا می‌شود گفت بد نبود. گرچه یک ویژگی غالب همه آثار سنتی ایرانی را داشت: کش‌داری. مثلا در آهنگ‌های اول Ùˆ دوم‌اش،‌ همان آقای بم‌صدا حدود دو دقیقه هم‌آهنگ با گیتار واقعه عاشورا را مدیحه‌سرایی می‌کرد. این زیاد است. جدا از این خیلی از آوازها را چندین Ùˆ چند بار تکرار می‌کردند. این چیزی است Ú©Ù‡ در آهنگ‌های غربی کم‌تر می‌بینیم: کجای دنیا راجر واترز اگر می‌خواست Hey You را این‌طوری بخواند می‌توانست سر Ùˆ ته آن را در کم‌تر از یک روی کاست هم بیاورد؟!
خلاصه این‌طوری … این از حواشی نمایش‌گاه. Ú†Ù‡ کتاب‌هایی خریدم؟!

دو خرید اساسی خارجی داشتم.
1-History of Western Philosophy (Bertrand Russel): این را که دیدم، گل از روی‌ام شکفت. عاشق راسل که هستم،‌ کتاب به این مهمی‌اش هم با زبان خود خودش جلوی‌ام هست، قیمت‌اش هم که خیلی خوب است (گمان‌ام ارزان‌تر از چاپ جدید نسخه ترجمه شده‌اش: 3900 تومان)، پس چرا نخرم؟ در ضمن سایز کتاب هم جوری است که آدم را ترغیب به خواندن می‌کند. کوچک‌تر از کتاب‌های معمول (وزیری می‌گویند به این‌ها؟) و بزرگ‌تر از جیبی.
2-The Nature of Space and Time by Stephan Hawking & Roger Penrose این هم مرا حسابی ذوق‌مرگ کرد. از هاوکینگ خوش‌ام می‌آید. کتاب‌اش هم خوب به نظر می‌آید. خرید این کتاب اصلا جنبه آکادمیک نداشت (درست به همان علتی Ú©Ù‡ در بالا نوشتم) Ùˆ تنها ناشی از شیفتگی آنی بود. چیزی شبیه به “عاشق شدن آدم‌ها با یک نگاه” Ú©Ù‡ هنوز مردم به توافق نرسیده‌اند Ú©Ù‡ چنین چیزی از نظر روان‌شناختی-فیزیولوژیکی ممکن است یا نه.
خوب … کتاب‌های خارجی تمام شد.
قصد خرید کتاب فارسی نداشتم. فعلا به اندازه کافی انبار کرده‌ام. گرچه بدم نمی‌آمد چند کتاب بگیرم. مثلا “وضعیت پست‌مدرنیته” لیوتار Ùˆ دو، سه کتاب مشابه (کتاب مشابه دیگر Ú†Ù‡ صیغه‌ایست؟!). ولی اگر چنین کاری می‌خواستم بکنم معادل 8-7 هزار تومان پیاده شدن بود، موکول‌اش کردم به بعد. پس تنها کتاب‌های زیر را گرفتم:

3-ماجراهای دست‌ اول که از سری ماجراهای هنک گاوچران است. این را برای آق داداش‌ام و خودم گرفتم.
4-جایی که پیاده‌رو تموم می‌شه از شل سیلوراشتاین. این را هم برای کیان گرفتم تا بعدا خودم هم بخوانم.
5-دو کتاب دیگر که فعلا به دلایل امنیتی نمی‌توانم نام‌شان را بگویم (هر کس حدس زد چرا، یک جایزه پیش من دارد).
6-یک کتاب به نام “اسطوره‌ی آفرینش در آیین مانی” جایزه گرفتم. در انتشارات کاروان Ú©Ù‡ رفته بودم، این کتاب به علاوه مجله ادبی کامیاب را هدیه گرفتم. هنوز هیچ ایده‌ای ندارم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کتابی هست ولی خوب اسم‌اش یک چیزهایی می‌گوید. مجله ادبی کامیاب،‌ مجله‌ایست Ú©Ù‡ کاروان منتشر می‌کند (Ùˆ این شماره اول‌اش بود) Ùˆ در یک نگاه سرسری خوش‌ام آمد از آن.
این قسمت عمده ماجرای امروز بود. بخش‌های دیگری هم داشت که به دلیل اصل عدم امکان شبیه‌سازی، از نظر منطقی نمی‌توانم توضیح‌شان بدهم.

One thought on “نمایشگاه کتاب – برداشت دوم:امروز

  1. لطفآ درباره کتاب ساغی نامه مطالبی بنویسید

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *