يك مشت گره خورد ديگري
يك مشت گره خورد
ديگري نيز Ùرياد زد
دومين مشت به آسمان علم شد
Ùرياد ديگري بر آمد
چهارمين نيز پس از سومين بر آمد
و آخر سر همه جا مشت بود و مشت
Ùˆ Ùريادهاي به آسمان سر كشيده
اي دشمنان!
مشت هايمان مي بينيد؟
اين Ùريادها ز شادي بر نمي آيد
Ùريادهاي خشم Ùˆ طغيان است
مشت هايمان نيز
قلب هايي پاك Ùˆ Ø´ÙاÙ
در ميان دست هامان
دشنه اي به جان ناپاك
آري!
اين چنين است اكنون
قلب ها مشت
مشت ها قلب
Ùريادها خشم
خشم ها Ùرياد
اكنون است كه مي چشيم رنج آزادي