تعليم آدم‌ها بسيار جالب است.
تعليم آدم‌ها بسيار جالب است. Øس مي‌کنم تا Øدي مي‌Ùهمم‌اش ولي نه آن‌قدر کامل Ú©Ù‡ راضي باشم. مشکل –همان‌طور Ú©Ù‡ Ú¯Ùتم- در اين است Ú©Ù‡ اين نيمه‌Ùهميدن‌اش بسيار اذيت‌ام مي‌کند. Ùکر کنم در باتلاقي گير کرده‌ام Ú©Ù‡ راه نجات‌اش يا کاملا غرق آب شدن آن‌جاست تا بتوانم شنا کنم يا خشک شدن‌اش. وضعيت‌هاي مياني مرا به کشتن مي‌دهد. به هر Øال …
يادگيري انسان‌ها بسيار پيچيده است. تاکيد بسيار زيادي بر اطلاعات زباني دارد. انسان ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯ تÙسير ÙŠÚ© واقعه مشاهده‌پذير را بشنود تا اين‌که خودش آن را تØليل کند. بهتر بگويم،‌ Ùهم انسان‌اي پديده‌ي بسيار پيچيده‌ايست Ú©Ù‡ سعي مي‌کند تا Øد ممکن از منابع مختل٠(Ùˆ گوناگون از نظر جنس) اطلاعات کسب کند. بعضي از اين منابع، به خودي‌ي خود دست اول نيستند. مثلا توصي٠يک Ùرآيند به وسيله ÙŠÚ© متن (Ú†Ù‡ Ú¯Ùته شود Ùˆ Ú†Ù‡ خوانده شود) وقتي امکان در Ù…Øيط قرار گرÙتن وجود داشته باشد،‌ منبع دست اولي نيست ولي مي‌توان از آن استÙاده کرد براي تغيير تعبير شخص از ÙŠÚ© واقعه يا Ù…Ùهوم.
مثال خيلي دم دست‌ام: در ÙŠÚ© ساختار مديريتي، مديري Ú©Ù‡ تبليغ مناسب بيش‌تري براي خودش بکند، مي‌تواند داراي وجهه‌ي بهتري در نظر مردم باشد تا ديگري‌اي Ú©Ù‡ واقعا بهتر کار کرده است. لازم نيست دروغي اين وسط Ú¯Ùته شود. کاÙي‌ست اطلاعات درست، با اØتمال‌هاي متÙاوتي بيان شوند Ùˆ هم‌چنين به گونه‌اي ديگر،‌ ارزش‌گذاري‌ي بهتري روي آن رÙتارهاي داراي اØتمال بيش‌تر شود. مثال‌اش اين‌که، در مرØله‌ي اول روي ÙŠÚ© سري کارها بيش‌تر تاکيد شود (Ùˆ اين الزاما به اين معنا نيست Ú©Ù‡ تنها خوب‌ها Ú¯Ùته شود Ùˆ بدها بيان نشود، مي‌توان بعضي از خوب‌ها را بيش‌تر Ú¯Ùت) Ùˆ بعد اين‌که از سمتي کاملا متÙاوت، بعضي از کارها مهم‌تر، سخت‌تر Ùˆ بااهميت‌تر (مهم Ùˆ بااهميت Ú†Ù‡ Ùرقي با هم دارند؟) جلوه داده شود. اين پديده را خيلي مي‌بينيم ولي چندان توجه‌اي به‌اش نمي‌کنيم. بعضي وقت‌ها راه ØÙ„ رÙع چنين چيزي را “بررسي همه جانبه مساله” مي‌نامند در Øالي Ú©Ù‡ درست‌ترش اين است: “ياÙتن تابع توزيع اØتمالي معکوس تاکيد‌ها يا واتاکيدسازي گزاره‌هاي زباني“. اسم‌اش سنگين آمد؟ خوب! واقعا مهم نيست. هر Ú†Ù‡ تو دوست داري به آن بگو، من قبول‌ات دارم (گرچه بايد اعترا٠کنم Ú©Ù‡ در نوشتن اين بخش تنها به تو Ùکر نمي‌کردم Ùˆ بهتر بگويم، بيش‌تر به کسي –يا واقعه‌اي- Ùکر مي‌کردم Ú©Ù‡ به دليل عدم القاي خوب بودن‌ام،‌ جدا باورش شده Ú©Ù‡ بد هستم!).