Browsed by
Month: December 2002

شب، سکوت مطلق آدم‌ها و

شب، سکوت مطلق آدم‌ها و

شب،
سکوت مطلق آدم‌ها
و نجواي بي‌پايان سيرسيرک‌ها
خاطرات‌ام را ميان ستاره‌ها بي‌ملاحظه مصلوب مي‌کند
و تو خوابي،‌
اين را مي‌دانم
و خوب هم مي‌دانم.

زنگ مي‌زند. زنگ مي‌زند. به

زنگ مي‌زند. زنگ مي‌زند. به

زنگ مي‌زند.
زنگ مي‌زند.
به بلنداي صبر ايوب زنگ مي‌زند
دست‌ام
لمس شده است
تکان نمي‌خورد
تو!
تلفن را بردار
سنگ‌هاي ساختمان،
سردتر و سردتر مي‌شوند
و من تو را به انتظار نشسته‌ام
تلفن زنگ مي‌زند
برنخواهم داشت
اگر تو نباشي،
که را حوصله کنم؟
تلفن زززززنگ مي‌زند،
صبر ايوب هم تمام شد.

آدم تا وقتي وجود مستقل

آدم تا وقتي وجود مستقل

آدم تا وقتي وجود مستقل و تنهاي خودش را به رسميت کامل نشناسد، همه‌ي اين‌ها حق‌اش است.