بودن يا بيشتر بودن …

بودن يا بيشتر بودن …

بودن يا بيشتر بودن … به نظر ميرسد مساله يك چنين چيزي باشد.

امروز، وبلاگ‌ام يک‌ساله شد. وبلاگ‌ام را دوست دارم. با اين‌که جز يک شور و اشتياق ناشناس و مبهم، دليلي براي راه انداختن‌اش نداشتم اما به هر حال راه افتاد، آن هم خيلي زود – تنها يک هفته بعد از شناختن اين‌که وبلاگ چيست (که اين آشنايي‌ام هم به لطف پويان بود).
ضدخاطرات را دوست دارم به اين دليل که تنها يک تيپ نيست، يک شخصيت است. همه چيز دارد: از وقايع روزانه‌اش مي‌نويسد، حوصله‌اش سر مي‌رود و افسرده مي‌شود، بعد ناگهان موضوعي توجه‌اش را جلب مي‌کند و از انديشه سرشار مي‌شود، گاهي دنيا را براي خودش دوباره مي‌سازد و داستان مي‌نويسد و گاهي عشق در وجودش رخنه مي‌کند و شاعر مي‌شود. ضدخاطرات،‌ وبلاگ‌اي خبري نيست، يک وبلاگ تخصصي هم نيست. وبلاگ‌اي شخصي‌ست که نويسنده‌اش فقط عاشق نيست، فقط داستان‌نويس نيست، فقط جوينده‌ي اينترنت نيست،‌ فقط شاد نيست،‌ فقط غم‌گين نيست: همه‌شان است!
تولدت مبارک!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *