تصوير آخر (فهيمه ميرزا حسيني)

تصوير آخر (فهيمه ميرزا حسيني)

تصوير آخر (فهيمه ميرزا حسيني)

در خيالم مي بينم، واضح مي بينم كه ديواري بر سرم فرو مي ريزد Ùˆ هميشه تصوير ديوار سنگين در حال ريزش درست در لحظه آخر، درست در لحظه اي كه سنگيني اش را با يستي بر جمجمه ام حس كنم از برابر چشمانم محو مي شود اصولا من خيالي نارس دارم . خيالي تصويري اما Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ ناكامل . امكان اينكه چنين ديوار سنگيني جمجمه ام را خرد كند به نظرم بسيار است اما همين مغز متلاشي نشده سالهاست كه راه از هم پاشيده شدن را طي مي كند. …

يک کابوس شخصي؟ کابوسي که از زمان کودکي با ماست اما حاضر نيستيم از دست‌اش بدهيم، گويي حرفي براي‌مان دارد که مي‌بايست بفهميم و درست زماني که به اندازه‌اي به آن نزديک مي‌شويم تا درک‌اش کنيم، همه چيز تمام مي‌شود؟ شايد چنين چيزي باشد. همه‌مان از اين کابوس‌ها داريم. کابوس‌هايي که بلاي جان‌مان‌اند اما بي‌آن‌ نيز حس مي‌کنيم چيزي‌مان کم است.
تصوير آخر طبق معيارهاي من به هر حال داستان کوتاه نيست (Ùˆ صد البته داستاني مي‌نيماليستي Ùˆ هزار البته رمان!). مخاطب‌اش شايد بيش‌ از ÙŠÚ© داستان کوتاه‌خوان کلاسيک (البته چنين کلمه‌اي براي داستان کوتاه کمي خنده‌دار مي‌نمايد) ÙŠÚ© خواننده‌ي شعر –آن هم مخصوصا شعر سپيد- باشد. با اين‌که به نقد ايرادگير اعتقادي ندارم (Ùˆ البته اکثر نقدهايي هم Ú©Ù‡ مي‌بينيم دقيقا از همين مدل هستند) اما مي‌خواهم بگويم Ú©Ù‡ مواظب به کارگيري راوي‌ي اول شخص باشيد. با اين‌که در ظاهر ساده‌تر از راوي‌ي سوم شخص مي‌نمايد، اما واقعيت چيز ديگري‌ست. روايت اول شخص، داراي اين مشکل عظيم است Ú©Ù‡ نمي‌توان با آن عکس گرفت! Ùˆ اگر با آن عکس بگيري، خيلي ساده تبديل به چيزي مي‌شود Ú©Ù‡ به آن مي‌گويم گيرافتادن در چاه دفتر خاطرات! خيلي ساده نمي‌توان داستاني بدين شيوه نقل کرد مگر اين‌که حيات مستقل Ùˆ کامل راوي را به خواننده بقبولاني. به نظرم ÙŠÚ©ÙŠ از بهترين نمونه‌هاي چنين کاري،‌ رمان “سفر به انتهاي شب” سلين است.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *