امروز، سال‌روز مرگ Ùروغ Ùرخ‌زادست.
امروز، سال‌روز مرگ Ùروغ Ùرخ‌زادست. او را بسيار دوست دارم. با اين‌که چندان شعرخوان نيستم ولي اگر بخواهم شاعر Ù…Øبوب‌ام را معرÙÙŠ کنم،‌ بدون Ø´Ú© از Ùروغ نام مي‌برم. Øس نزديکي‌ي بسيار زيادي به او مي‌کنم. خيلي از ØرÙ‌هاي‌اش را مي‌Ùهمم Ùˆ زبان‌اش را دوست دارم – زبان صميمي Ùˆ ساده‌اش را! (شايد بعدا از کسان ديگري هم خوش‌ام بيايد، اما Ùعلا Ù†Ùر اول اوست.) به همين دليل تصميم دارم ÙŠÚ©ÙŠØŒ دو شعري از او در اين دÙترم بنويسم. با اين‌که معمولا چنين کاري نمي‌کنم اما اين ÙŠÚ© بار اشکالي ندارد. البته ÙŠÚ© بهانه‌ي خوب براي اين‌کار،‌ قرار دادن‌شان در ضدخاطرات است. شعرها را از تولدي ديگر انتخاب مي‌کنم. دÙتر بعدي‌اش –ايمان بياوريم به آغاز Ùصل سرد– را نيز بسيار دوست دارم Ùˆ به نظرم اوج هنرنمايي‌اش در آن دÙترست (همه‌ي شعرهاي‌اش زيباست) اما Ùعلا بيش‌تر در دوره‌ي تولدي ديگر هستم تا آن بعدي. [ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…Ø®ØµÙˆØµ ضدخاطرات: براي‌ام کتاب شعري از Ùروغ نگيريد! جزو wish-listام نيست! شعرهاي‌اش را دارم. اما زندگي‌نامه، مصاØبه Ùˆ …اش را مي‌پسندم.]