امروز (یعنی دیروز!)، روز کوه

امروز (یعنی دیروز!)، روز کوه

امروز (یعنی دیروز!)، روز کوه بود: لرد شارلون، دوست لرد، آنا، دخترخاله‌ي او، شوريده و ديوانه و من، امروز رفتيم توچال! البته يکي مي‌گويد نگو توچال چون خيلي خفن است و من هم ضمن تاييد حرف‌اش مي‌گويم: باشه!
خوبي‌ي امروز اين بود که به اندازه‌ي يک هفته‌ي آدم معمول چرت و پرت گفتم (نمي‌گويم چند وقت خودم)! خيلي خوب است، به هر حال قبل از شروع ترم چنين چيزهايي براي عقل آدم مفيدست. کلي هم اين نامردهاي سيب‌زميني به من برف پرت کردند و طبق قانون مورفي همه‌ي برف‌ها هم دقيقا وارد کوله‌ام مي‌شد. بايد بگويم که اگر کوه‌اش کمي جدي‌تر بود، همان‌جا سرتان را مي‌بريدم: من (درست مثل بقيه‌ي آدم‌ها) حساسيت دارم به اين‌که لباس‌هاي خشک کوله‌ام خيس باشند. در ضمن يک توصيه به اين موجود شوريده دارم: اين‌قدر راحت زمين نخور!
همم … آها! تعداد آدم ديگري بودند Ú©Ù‡ مي‌توانستند بيايند کوه ولي نيامدند! بعضي‌ها هم Ú©Ù‡ خواب ماندند Ùˆ خلاصه … ! (لينک بدم هيت‌ات بره بالا؟!) در ضمن براي اين‌که هيچ شبهه‌اي ايجاد نشود لازم است بگويم Ú©Ù‡ فقط تا ايستگاه 2 تله‌کابين توچال رفتيم – تازه برگشت‌ هم با تله‌کابين آمديم – تنبلي‌ي مفرط (من اين‌طور استدلال مي‌کردم Ú©Ù‡ انرژي‌اي Ú©Ù‡ لازم است مصرف کنيم براي برگشت، بيش از قيمت بليت تله‌کابين است Ùˆ در نتيجه تله‌کابين مي‌ارزد).

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *