صبح روز والنتين، قبل از

صبح روز والنتين، قبل از

صبح روز والنتين، قبل از اين‌که دو تا همسايه‌ي سوگلي چپ و راستي‌اش بيدار بشوند از خانه زد بيرون و توي صندوق پستي هر كدام‌شان ‌يك پاكت انداخت. اما چون همسايه روبرويي‌اش تاحالا چندان محلي به او نگذاشته بود از اين هديه‌ها نصيبي نبرد. چند بسته ديگر هم بايد به جاهاي ديگر مي‌انداخت، براي همين به خيابان مجاور رفت. موقعي كه برمي‌گشت همسايه روبرويي‌اش را ديد كه بسته‌اي به صندوق پستي‌اش مي اندازد. (+)

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *