هيچ! يک مقدار کاغذ را

هيچ! يک مقدار کاغذ را

هيچ! ÙŠÚ© مقدار کاغذ را سفيد ول مي‌کنيم،‌ نورش مستقيم بزند به چشم‌ات. همين … کاري ندارد Ú©Ù‡. وقتي هنوز مريضي، وقتي بيماري‌ات را مي‌بيني،‌ ديگر از آن نوشتن ندارد که، لحظه‌اي منفجر مي‌شود، کم‌تر از بيست ثانيه Ùˆ بعد بايد ول‌اش کني، به آن فکر نکني تا فراموش شود. واقعا به‌ترست درباره‌اش ننوشت، ÙŠÚ© دقيقه به صفحه‌ي خالي‌ي مانيتور نگاه Ú©Ù† Ùˆ به هيچ چيزي فکر Ù†Ú©Ù† (يا به مينسکي گوش بده) Ùˆ آن‌وقت مي‌پرد. شايد همين فکر کردن، همين نوشتن وضعيت را بدتر مي‌کند. گرچه اميدوارم Ú©Ù‡ وضعيت‌ام رو به به‌بود باشد. اگر ورودي‌ي مضري نداشته باشم،‌ حال‌ام تا حد خوبي مساعدست – همين حالاي‌اش هم!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *