برتي راسل چه صداي بامزه‌اي
برتي راسل Ú†Ù‡ صداي بامزه‌اي داره! اصلا Ùکر نمي‌کردم اين‌طوري Øر٠بزنه.
برتي راسل Ú†Ù‡ صداي بامزه‌اي داره! اصلا Ùکر نمي‌کردم اين‌طوري Øر٠بزنه.
چندي پيش اين مقاله را خواندم: On the Search for the Neural Correlate of Consciousness
بØØ« درباره‌ي اين است Ú©Ù‡ چگونه مي‌توان Ùهميد Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بخشي از مغز باعث ايجاد خودآگاهي مي‌شود. براي چنين کاري مي‌بايست به نوعي بتوان consciousness meter داشت Ú©Ù‡ خود مشکلي‌ست! راه‌هايي پيش‌نهاد مي‌دهد براي چنين کاري Ú©Ù‡ به نظرم بد نيستند گرچه خيلي هم دقيق به نظر نمي‌آيند. به نظرم مشکل اين کار (Ú©Ù‡ بعد از خواندن‌اش خواهيد Ùهميد Ú©Ù‡ چيست) در اين است Ú©Ù‡ زياد وارد خود Ù…Ùهوم آگاهي نمي‌شود Ùˆ آن را وجود-داشته مي‌داند – اين به مذاق من خوش نمي‌آيد.
راستي نويسنده‌ي مقاله، David Chalmers Ùيلسو٠است Ú©Ù‡ هنوز نمي‌شناسم‌اش.
پويان! تولدت مبارک!
دهه‌ي Ùجرست! قبلا به آن مي‌گÙتم دهه‌ي زجر اما از وقتي Ú©Ù‡ ديگر تلويزيون نمي‌بينم، لزومي به چنان بياني نيست. Øتي مي‌توان Ú¯Ùت به خاطر هيجان Ùيلم Ùجر،‌ زياد هم بد نيست. اين چند سال اخير Ú©Ù‡ به هر Øال ÙŠÚ©ÙŠ دو Ùيلم‌اي از جشنواره مي‌بينم Ùˆ به‌ام خوش هم گذشته است (چهارسال پيش نمي‌رÙتم). اما نکته‌ي مهم اين ده روز، مشخص است Ú©Ù‡ نه جشنواره است Ùˆ نه برنامه‌هاي تلويزيون Ùˆ نه سرودهاي راه Ùˆ بي‌راهي Ú©Ù‡ از بعضي‌هاي‌شان Øتي خوش‌ام هم مي‌آيد. موضوع، انقلاب است …
هنوز نسبت به هيچ چيزي قانع نشده‌ام. نمي‌دانم Ú©Ù‡ انقلاب ايران دقيقا Ú†Ù‡ بوده است. زمان پهلوي‌ها را نيز چندان درک نمي‌کنم، گرچه به نظرم ويژگي‌هاي خوبي داشته است. با وجود همه‌ي تلاش استاد درس انقلاب اسلامي‌ام، باز هم بر اين باورم Ú©Ù‡ از نظر اقتصادي در نقطه‌ي نزديک به Ø´Ú©ÙˆÙايي بوده‌ايم (Ùˆ لازم است در همين‌جا برائت‌ام را از ارتباط با اين 80‌ي‌هاي خرخوان بچه دبستاني اعلام کنم Ú©Ù‡ زير يوغ ميان‌ترم انقلاب هم رÙتند Ùˆ Øاج‌آقا هم Ú©Ù‡ سال‌ها بود چنين چيزي را نديده بود، تا آن‌جا Ú©Ù‡ توانست امتØان گرÙت Ùˆ کي٠کرد! در مورد خرخواني بايد به طور جداگانه‌اي بنويسم. Ú©Ù… آدمي را ديده‌ام Ú©Ù‡ بلد باشد درس بخواند.). از نظر سياسي واقعا نمي‌دانم Ú©Ù‡ الان به‌تريم يا بدتر. آزادي‌ي بيان (مهم‌ترين آزادي‌ي انسان) آن زمان Ú©Ù… بود، الان هم Ú©Ù… است گرچه شايد بشود Ú¯Ùت Ú©Ù‡ وضعيت Ùعلي تا Øدي به‌ترست (مثلا من مي‌توانم در اين وبلاگ خيلي ØرÙ‌ها بزنم Ùˆ کسي چيزي به‌ام نگويد در Øالي Ú©Ù‡ انگار قبلا چنين چيزي نبوده). گرچه بخش قابل توجهي از اين را به شرايط زمان ربط مي‌دهم Ùˆ نه آزادمنشي‌ي Øکومت‌داران‌مان. ساده‌ترين مثال شرايط زمان هم همين اينترنت است: وقتي اطلاعات Ùˆ منابع آن کاملا گسترده باشد، ديگر نظارت Ùˆ سانسور به اين راØتي ممکن نيست. سياست خارجه‌ي ما، آن زمان بسيار به‌تر بوده است. برخلا٠امروزه روز, ايراني بودن در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÙŠ نوعي اÙتخار Øساب مي‌شده- Øتي اگر اÙتخارمان به زور پول Ù†Ùت‌ بوده باشد. بگذريم … نمي‌خواهم وارد جزييات بشوم. به هر Øال من به نظام شاهنشاهي اعتقادي ندارم Ùˆ اين مهم‌ترين دليلي‌ست Ú©Ù‡ باعث مي‌شود چنان چيزي را خواستار نباشم (Øتي اگر تÙاوت‌اش در اين باشد Ú©Ù‡ چنان‌چه پهلوي‌ها سرکار مي‌بودند، وضعيت‌ من از نظر اجتماعي بسيار به‌تر بود). اما با اين وجود اين بدان معنا نيست Ú©Ù‡ از نظام Ùعلي نيز راضي باشم. اين نظام خيلي مشکل‌ دارد: تقدس‌اش بدترين چيز آن است. پادشاهان معمولا مشروعيت خود را از جانب خدا مي‌دانند Ùˆ اين خود بدون Ø´Ú© جلوه‌اي از سوء استÙاده از امر قدسي‌ست،‌ اما به هر Øال آن‌ها برخلا٠Øکومت Ùعلي، کم‌تر پيش مي‌آيد Ú©Ù‡ وزير دربار Ùˆ نماينده‌هاي مجلس‌شان را نيز مقدس بدانند در Øالي Ú©Ù‡ Øکومت Ùعلي چنين چيزي را نيز به طور اØمقانه‌اي باور دارد. در اين زمانه هر چيزي Ú©Ù‡ لازم باشد، مقدس مي‌شود!
بگذريم … وضعيت Ùعلي‌ي اين نظام براي‌ام چندان سوالي ايجاد نمي‌کند. سوال‌ام در خود انقلاب است: چطور شد Ú©Ù‡ انقلاب کرديم؟ آيا انقلاب اجتناب ناپذير بود؟ آيا واقعا مردمي بوده است يا دست‌هاي پنهاني آن را هدايت مي‌کردند؟ نقش مذهبي‌ها چقدر بوده است؟ آيا واقعا آيت‌الله خميني باعث اين انقلاب بوده است يا او تنها مهره‌اي بوده Ú©Ù‡ در Ù„Øظه‌ي مناسب رو شده است (شبيه به کارکرد آقاي خاتمي – البته از ديدگاهي)ØŸ توده‌اي‌ها اين وسط چقدر نقش داشته‌اند؟ (البته لازم است بگويم Ú©Ù‡ از Øزب توده‌ي بعد از انقلاب خوش‌ام نمي‌آيد. به طور خاص گروه مجاهدين خلق Ú©Ù‡ به شخصه بدم مي‌آيد ازشان) Ùˆ ÙŠÚ© سوال ديگر … مردم‌مان را چقدر بايد مقصر بدانم براي اين وضع وخيمي Ú©Ù‡ داريم؟ گول خوردند يا لياقت‌شان‌(مان) همين است؟ اين واقعا ديدگاه مهمي‌ست Ú©Ù‡ بدانيم کساني را Ú©Ù‡ ناخوش مي‌داريم،‌ همين مردم سرزمين آريايي اسلامي بوده‌اند Ùˆ نه کساني ديگر.
Ùˆ سوال آخر: وظيÙه‌ي Ùعلي‌ي ما چيست؟ شايد قبل از پاسخ دادن به اين، بايد مشکل‌مان را با هويت‌مان ØÙ„ کنيم: ما دقيقا Ú†Ù‡ هستيم؟
امروز (یعنی دیروز!)ØŒ روز کوه بود: لرد شارلون، دوست لرد، آنا، دخترخاله‌ي او، شوريده Ùˆ ديوانه Ùˆ من، امروز رÙتيم توچال! البته ÙŠÚ©ÙŠ مي‌گويد Ù†Ú¯Ùˆ توچال چون خيلي Ø®ÙÙ† است Ùˆ من هم ضمن تاييد ØرÙ‌اش مي‌گويم: باشه!
خوبي‌ي امروز اين بود Ú©Ù‡ به اندازه‌ي ÙŠÚ© Ù‡Ùته‌ي آدم معمول چرت Ùˆ پرت Ú¯Ùتم (نمي‌گويم چند وقت خودم)! خيلي خوب است، به هر Øال قبل از شروع ترم چنين چيزهايي براي عقل آدم Ù…Ùيدست. کلي هم اين نامردهاي سيب‌زميني به من بر٠پرت کردند Ùˆ طبق قانون مورÙÙŠ همه‌ي برÙ‌ها هم دقيقا وارد کوله‌ام مي‌شد. بايد بگويم Ú©Ù‡ اگر کوه‌اش کمي جدي‌تر بود، همان‌جا سرتان را مي‌بريدم: من (درست مثل بقيه‌ي آدم‌ها) Øساسيت دارم به اين‌که لباس‌هاي خشک کوله‌ام خيس باشند. در ضمن ÙŠÚ© توصيه به اين موجود شوريده دارم: اين‌قدر راØت زمين نخور!
همم … آها! تعداد آدم ديگري بودند Ú©Ù‡ مي‌توانستند بيايند کوه ولي نيامدند! بعضي‌ها هم Ú©Ù‡ خواب ماندند Ùˆ خلاصه … ! (لينک بدم هيت‌ات بره بالا؟!) در ضمن براي اين‌که هيچ شبهه‌اي ايجاد نشود لازم است بگويم Ú©Ù‡ Ùقط تا ايستگاه 2 تله‌کابين توچال رÙتيم – تازه برگشت‌ هم با تله‌کابين آمديم – تنبلي‌ي Ù…Ùرط (من اين‌طور استدلال مي‌کردم Ú©Ù‡ انرژي‌اي Ú©Ù‡ لازم است مصر٠کنيم براي برگشت، بيش از قيمت بليت تله‌کابين است Ùˆ در نتيجه تله‌کابين مي‌ارزد).
آخر سر اين سالاد يوناني وارد خون‌ام شد: بهاره، پيمان Ùˆ من،‌ سالاد يوناني را تجربه کرديم! تجربه‌ي خوبي بود ولي نه به خاطر مزه‌ي سالاد يوناني – راست‌اش را بگويم، اگر مي‌گÙتند اين سالاد Ùينيقي‌ست هم واقعا Ùرقي نمي‌کرد.
خيلي از آدم‌هايي را Ú©Ù‡ Ùکر مي‌کني باهاشون دوست بودي، در اصل Ùقط با دوست‌هاي آن‌ها دوست بوده‌اي!
انساني، بيش‌تر انساني!
چند روزي‌ست به خواندن کتاب زبان Ùˆ ذهن نوام چامسکي مشغول‌ام. هنوز در ابتداي راه‌ام اما ايده‌هايي داشتم. کار چامسکي براي‌ام جالب است اما چقدر مي‌تواند پيش برود؟ مي‌خواهم اين را بگويم: چقدر ما داريم درست مي‌رويم؟ چقدر موضوع ساده است Ùˆ چقدر پيچيده؟ شايد تنها ÙŠÚ© جرات داشتن اساسي لازم دارد تا کسي قلم Ùˆ کاغذ را بردارد Ùˆ چند Ùرمول رياضي‌ي نامتداول بنويسد Ùˆ تمام! موضوع شايد بيش‌تر ÙŠÚ© چنين چيزي باشد. مدل چامسکي (Øداقل تا جايي Ú©Ù‡ من مي‌دانم – Ùˆ اين کتاب هم مربوط به سال 1968 مي‌شود) خوب است، سوال‌برانگيزست اما پاسخ‌هاي‌اش براي‌ام جالب نيستند چون قانع مي‌کنند اما هيچ انساني نيستند. دقيقا موضوع همين است: پاسخ‌هاي ما براي اين مسايل بايد انساني باشد – با مدل ادراک Ùˆ قابليت‌هاي ÙŠÚ© پردازشگر انساني سازگار باشد. اصلا در مغزمان پردازنده‌ي سمبول داريم يا نداريم؟ چطوري بايد ساخت‌اش؟ قبل از اين‌که بخواهيم به مساله‌ي زيرساخت Ùˆ روساخت جمله برسيم (يا Øداقل موازي‌اش) بايد اين را بدانيم. در ضمن Øس خاصي نيز نسبت به مهندسي‌ي کنترل دارم. به گمان‌ام مشکل آن هم اين است Ú©Ù‡ انساني نيست! شايد من مساله‌ام اين باشد: نگاه کردن به علوم انساني با روي‌کردي دقيق Ùˆ رياضي. شايد مي‌خواهم اين‌گونه دنيا را براي خود شيرين‌تر کنم. گرچه مي‌ترسم اگر چنين چيزي مقدور نباشد، به شدت سرخورده شوم (Ú©Ù‡ البته تا بدين‌جا هم به اندازه‌ي کاÙÙŠ نااميد شده‌ام از اين Ù†Ùهميدن‌ها).
Øي٠است Ùجر انقلاب باشد Ùˆ تو هيچ چيزي ننويسي …
چه بنويسم؟
دهه‌ي Ùجر،‌ دهه‌ي نزول تقدس مبارک‌شان باد!
اين چند وقت اخير خيلي بيش‌تر خواب‌هاي‌ام را به خاطر مي‌آورم. ديد به‌تري نسبت‌ به‌شان پيدا کرده‌ام. امروز صبØØŒ درست پس از بيدار شدن‌ام Øس کردم چيز جالبي اين وسط دارد وول مي‌خورد: درک من نسبت به ناخودآگاه‌ام! روان‌کاوي، بر مبناي مشاهده‌ي رÙتارهاي انسان در شرايطي‌ست Ú©Ù‡ خودآگاه‌اش –خودآگاه برنامه‌ريزي شده، عرÙ‌زده Ùˆ …- تاثير کمي دارد. مثلا در شرايط غيرمعمول، ضربه‌هاي Øس‌اي (صداي شديد،‌ موقعيت نامتعارÙ) Ùˆ هم‌چنين در خواب. در خواب، ناخودآگاه تاثير بيش‌تري دارد. صبر کنيد! لازم است ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù… Ú©Ù‡ تقسيم ذهن به خودآگاه Ùˆ ناخودآگاه به اعتقاد من تنها ÙŠÚ© مدل‌سازيست Ùˆ نه ÙŠÚ© واقعيت. خودآگاه Ùˆ ناخودآگاه، لايه‌هاي مختل٠خودآگاهي هستند. هر Ú†Ù‡ به سمت خودآگاه (طبق تعري٠متداول Ùˆ نه چيزي Ú©Ù‡ من به عنوان ترجمه‌ي consciousness (Ùˆ بعضي وقت‌ها self-c.) استÙاده مي‌کنم) Øرکت مي‌کنيم،‌ مکانيزم‌هاي کنترلي‌ي بيش‌تري وارد مي‌شوند: قوانين، عرÙØŒ مقررات اخلاقي، منطق، يادگرÙته‌ها Ùˆ … Ùˆ از طر٠ديگر هر چقدر Ú©Ù‡ به سمت مقابل تمايل پيدا مي‌کنيم به عناصري مي‌رسيم Ú©Ù‡ قدمت Ùˆ ثبات بيش‌تري دارند – گرچه الزاما جنس‌‌شان متÙاوت نيست – مي‌تواند باز هم همان‌ها باشد. بيش از اين‌که وارد اين‌ها شوم تنها اين را مي‌گويم Ú©Ù‡ به نظرم در اين وسط چيزهاي جالبي مي‌توانم پيدا کنم: دغدغه‌هاي واقعي‌ام! اين‌که از Ú†Ù‡ چيزهايي مي‌ترسم Ùˆ Ú†Ù‡ چيزهايي براي‌ام ترسناک است، در خواب به راØتي ديده مي‌شود. البته لازم به تØليل دارد Ùˆ اين تØليل نياز به شجاعتي ماورايي Ùˆ صداقتي بي‌Øد دارد.
خورشيد،
زمين را مي‌خواست،
و زمين مرا آرزو مي‌کرد.
اما سنگيني‌ي نگاه من با پرنده‌اي به ماه هجرت کرد
تا من ماه را آرزو کنم
ولي ماه، سال‌ها بود که به پشت خورشيد پناه برده بود.
دوست من! مي‌خواهم چيزي را بگويم‌ات که خود بايد خوب بشنوم:
تو Ùˆ من شبيه هم نيستيم، درست مثل هر دو انسان ديگر. تو Ùˆ من، اما، شبيه‌ايم بيش از خيلي از انسان‌هاي ديگر. تو Ùˆ من،‌ هر دو آدم‌ايم ديگر، درست است؟ قلب تو مي‌تپد Ùˆ قلب من مي‌تپد Ùˆ گاهي آن‌قدر تپيده است Ú©Ù‡ Ù„Øظاتي مانده‌ است بي‌هيچ تواني براي ادامه. اين، من‌ام Ùˆ اين، تويي، اين را Ú©Ù‡ ديگر خوب مي‌دانيم.
دوست من! تو چيزي را در زندگي‌ات Ùهميده‌اي Ú©Ù‡ با اين‌که شايد کاملا Ù†Ùهميده باشم‌اش، اما اصول‌اش را Øس مي‌کنم. مي‌Ùهمم چرا بايد درست باشد Ùˆ درک مي‌کنم چرا بايد خوب باشد. اما با اين Øال اين تنها تويي Ú©Ù‡ مي‌تواني به آن عمل کني Ùˆ نه من. ÙŠÚ© تÙاوت Ú©ÙˆÚ†Ú© در ÙŠÚ©ÙŠ از ده‌ها چيزي Ú©Ù‡ به آن عمل مي‌کنيم يا نمي‌کنيم -مي‌بيني؟- Ùقط ÙŠÚ© تÙاوت! Ùˆ خوب، همين کاÙÙŠ بود Ú©Ù‡ راه‌مان آن‌قدر نزديک نشود Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ باشيم، اما کاري‌اش نمي‌توانم بکنم، متاسÙانه!
اما Ú†Ù‡ Ùرقي مي‌کند؟ بگذار بگويم، من، تو را تØسين مي‌کنم، انسان بزرگي هستي، قدر خودت را بدان!
اه! Øال‌ام گرÙته شدا!
بيچاره اون‌ها که اون بالا تبديل شدن به CO2،‌
Øالا نگيد طر٠اين همه آدم کشته شده روي زمين رو نمي‌بينه، به Ù‡Ùت Ù†Ùر او بالا گير داده،
اصولا ربطي ندارن،
تازه‌اش هم، Øس هم‌ذات‌پنداري‌اي با اين‌ها مي‌کنم،
از زمان چلنجر تا Øالا هم هيچ وقت نتونستم خودم رو کنترل کنم در اين جور مواقع.
اين هم شد وقت منÙجر شدن؟ کاÙÙŠ بود ÙŠÚ© دقيقه‌ي ديگه دووم مي‌آوردن تا Ùرود مي‌آمدن!
کلمبيا به چلنجر پيوست! 🙁
شاتل Ùضايي کلمبيا دقايقي قبل، در هنگام Ùرود Ùˆ پس از بازگشت از مدار در آسمان منÙجر شد. در اين Øادثه Ù‡Ùت Ùضانورد آن کشته شدند. خبر ياهو را بخوانيد.