خوبي‌ي قبلي‌ها اين است: ابرتاويل‌پذيري‌ي
خوبي‌ي قبلي‌ها اين است: ابرتاويل‌پذيري‌ي متن!
خوبي‌ي قبلي‌ها اين است: ابرتاويل‌پذيري‌ي متن!
یا شاید هم به‌تر باشد اين‌طوري Ù…Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯: “هي! تو دقيقا Ú†ÙŠ هستي؟”
هی! تو دقیقا کجایی؟!
آخرین باران‌ام نباشد …
Society of Mind
بابالنگ‌دراز تمام شد!
اين راه‌نماي مقابله با زلزله Ú©Ù‡ توسط کتاب‌دار نوشته شده است به نظر Ù…Ùيد مي‌آيد. همين الان بخوانيدش تا بدانيد در هنگام زلزله Ú†Ù‡ بايد بکنيد. Ú¯ÙØªÙ… همين الان!
من اصلا از اين وضعيت خوش‌ام نمي‌آد!! دي‌شب تهران زلزله اومده!
ولي ØØ§Ù„ا بماند Ú©Ù‡ هيچ دليل عقلي‌اي براي اين‌که مي‌بايست تساوي‌ي ØÙ‚وقي بين زن Ùˆ مرد وجود داشته باشد،‌ نمي‌شناسم. ÙØ¹Ù„ا جزو اصول اوليه‌ام مي‌گيرم با اين‌که خيلي بعيدست آن‌چنان بنيادين باشد. Ø§ØØªÙ…الا بايد بشود درستي يا نادرستي‌اش (به‌تر بگويم،‌کيÙيت‌اش) را ثابت‌ کرد.
(هممم … ÙØ±Ø¶ وجود متن‌ (context) زنانه/مردانه در ÙŠÚ© سري از دنياهاي Ù…Ùهومي بسيار زشت است. براي همين ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€ŒØ¯Ù‡Ù… خيلي وارد چنين ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ÙŠÙŠ Ù†Ø´ÙˆÙ…. اما تجربه ثابت کرده است Ú©Ù‡ چنين ØªÙØ§ÙˆØª متني‌اي وجود دارد Ùˆ تاثيرگذار هم هست. در شناسايي (الگوهاي‌) متن‌مان اگر در نظرش نگيريم، ممکن است دچار مشکل بقا شويم يا Ú©Ù… Ú©Ù… دچار مشکل رواني.)
دي‌روز روز جهاني‌ي زن بود Ùˆ تنور Ø¯ÙØ§Ø¹ از ØÙ‚وق زنان ØØ³Ø§Ø¨ÙŠ Ø¯Ø§Øº!
خب … خيلي خوب است! اما مشکل مطابق معمول همان چيزي‌ست Ú©Ù‡ خيلي وقت‌ها در جوامع انساني ديده مي‌شود. Ú†Ù‡ چيزهايي؟
1-بازپس‌گيري ØÙ‚وق زنان به مبارزه با مردان تعبير مي‌شود.
2-روش‌هاي مبارزه، روش‌هايي در ظاهر راديکال ولي در باطن خنثي‌ Ùˆ ØØªÙŠ Ù…Ø¶Ø±Ø³Øª.
3-Ù‡Ø¯ÙØŒ زن است Ùˆ نه انسان! اين در به‌ترين ØØ§Ù„ت به تغيير قدرت مي‌انجامد.
4-مبارزه تنها براي تساوي‌ي ØÙ‚وقي‌ست Ùˆ نه چيزي بيش‌تر. Ùˆ اين Ú©Ù… است!
(5-اين مورد ويژگي‌ي عام‌ايست: وقتي به مبارزه Ùکر مي‌کنيم،‌ Ùقط Ùکر مي‌کنيم Ú©Ù‡ به مبارزه Ùکر مي‌کنيم(×)ØŒ ØØ±Ù‌اش را مي‌زنيم،‌ ارجاع‌اش مي‌دهيم به تشکل‌هاي مرکزي‌شده‌اي Ú©Ù‡ بايد با رهبري‌ قوي‌ Ùˆ منسجم Ùˆ Ùلان Ùˆ بي‌ساري باشد Ú©Ù‡ هيچ وقت هم وجود نداشته است. انگار در اين مملکت هميشه بايد کسي باشد Ú©Ù‡ نابخردي‌ي خودمان را به نامسووليتي‌ي او ارجاع دهيم: يا زيردست يا زبردست. بابا! دوران مرکزگرايي گذشت! همه‌چيز توزيع شده بايد باشد، کمونيسم تمام شد،‌ سلسله مراتب پيچيده‌ي سازماني ديگر وجود ندارد. سيستم‌هاي‌مان پيچيده‌تر از آن‌اند Ú©Ù‡ بخواهيم آن‌گونه اداره‌اش کنيم.)
[×: اين ساختار گرامري-Ù…Ùهومي،‌ کش٠اخير من است Ú©Ù‡ البته از Ùيلم “در ستايش عشق” گودار الهام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù….]
به نظرم ÙŠÚ©ÙŠ از مهم‌ترين مسايلي Ú©Ù‡ اين روزها بايد به آن توجه کنيم معيارهاي subjective Ùˆ observer-based است. نمي‌گويم دنياي معيارهاي objective تمام شده اما به هر ØØ§Ù„ به اندازه‌ي کاÙÙŠ پيش Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯ Ùˆ به سختي مقياس‌پذيرند.
تصØÙŠØ مي‌کنم: از نشدن‌ها بيش‌تر مي‌ترسم نسبت به نبودن‌ها! شايد مساله به اميد برگردد.
من از نشدن‌ها مي‌ترسم و نه از نبودن‌ها.
به طور جالب‌ناکي Ø§ØØ³Ø§Ø³ شباهت با DLL‌ مي‌کنم!
ÙŠÚ© نامه را به اشتباه به جاي اين‌که به ÙŠÚ© Ù†ÙØ± Ø¨ÙØ±Ø³ØªÙ…ØŒ به ØØ¯ÙˆØ¯ سي، چهل Ù†ÙØ± ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù…! نتايج‌اش به تدريج داره مشخص مي‌شه … ÙØ¹Ù„ا 4 Ù†ÙØ± واکنش نشون دادن! خوش‌بختانه نامه رو به دوست پسرم نوشته بودم Ú©Ù‡ مشکل چنداني باهاش ندارم: Ùقط اميدوارم بقيه‌ي دوست پسرهام Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نشن!