Browsed by
Month: March 2003

خوبي‌ي قبلي‌ها اين است: ابرتاويل‌پذيري‌ي

خوبي‌ي قبلي‌ها اين است: ابرتاويل‌پذيري‌ي

خوبي‌ي قبلي‌ها اين است: ابرتاويل‌پذيري‌ي متن!

اين راه‌نماي مقابله با زلزله

اين راه‌نماي مقابله با زلزله

اين راه‌نماي مقابله با زلزله که توسط کتاب‌دار نوشته شده است به نظر مفيد مي‌آيد. همين الان بخوانيدش تا بدانيد در هنگام زلزله چه بايد بکنيد. گفتم همين الان!

ولي حالا بماند که هيچ

ولي حالا بماند که هيچ

ولي حالا بماند که هيچ دليل عقلي‌اي براي اين‌که مي‌بايست تساوي‌ي حقوقي بين زن و مرد وجود داشته باشد،‌ نمي‌شناسم. فعلا جزو اصول اوليه‌ام مي‌گيرم با اين‌که خيلي بعيدست آن‌چنان بنيادين باشد. احتمالا بايد بشود درستي يا نادرستي‌اش (به‌تر بگويم،‌کيفيت‌اش) را ثابت‌ کرد.
(هممم … فرض وجود متن‌ (context) زنانه/مردانه در ÙŠÚ© سري از دنياهاي مفهومي بسيار زشت است. براي همين ترجيح مي‌دهم خيلي وارد چنين حوزه‌هايي نشوم. اما تجربه ثابت کرده است Ú©Ù‡ چنين تفاوت متني‌اي وجود دارد Ùˆ تاثيرگذار هم هست. در شناسايي (الگوهاي‌) متن‌مان اگر در نظرش نگيريم، ممکن است دچار مشکل بقا شويم يا Ú©Ù… Ú©Ù… دچار مشکل رواني.)

دي‌روز روز جهاني‌ي زن بود

دي‌روز روز جهاني‌ي زن بود

دي‌روز روز جهاني‌ي زن بود و تنور دفاع از حقوق زنان حسابي داغ!
خب … خيلي خوب است! اما مشکل مطابق معمول همان چيزي‌ست Ú©Ù‡ خيلي وقت‌ها در جوامع انساني ديده مي‌شود. Ú†Ù‡ چيزهايي؟
1-بازپس‌گيري حقوق زنان به مبارزه با مردان تعبير مي‌شود.
2-روش‌هاي مبارزه، روش‌هايي در ظاهر راديکال ولي در باطن خنثي‌ و حتي مضرست.
3-هدف، زن است و نه انسان! اين در به‌ترين حالت به تغيير قدرت مي‌انجامد.
4-مبارزه تنها براي تساوي‌ي حقوقي‌ست و نه چيزي بيش‌تر. و اين کم است!
(5-اين مورد ويژگي‌ي عام‌ايست: وقتي به مبارزه فکر مي‌کنيم،‌ فقط فکر مي‌کنيم که به مبارزه فکر مي‌کنيم(×)، حرف‌اش را مي‌زنيم،‌ ارجاع‌اش مي‌دهيم به تشکل‌هاي مرکزي‌شده‌اي که بايد با رهبري‌ قوي‌ و منسجم و فلان و بي‌ساري باشد که هيچ وقت هم وجود نداشته است. انگار در اين مملکت هميشه بايد کسي باشد که نابخردي‌ي خودمان را به نامسووليتي‌ي او ارجاع دهيم: يا زيردست يا زبردست. بابا! دوران مرکزگرايي گذشت! همه‌چيز توزيع شده بايد باشد، کمونيسم تمام شد،‌ سلسله مراتب پيچيده‌ي سازماني ديگر وجود ندارد. سيستم‌هاي‌مان پيچيده‌تر از آن‌اند که بخواهيم آن‌گونه اداره‌اش کنيم.)
[×: اين ساختار گرامري-مفهومي،‌ کشف اخير من است Ú©Ù‡ البته از فيلم “در ستايش عشق” گودار الهام گرفته‌ام.]

به نظرم يکي از مهم‌ترين

به نظرم يکي از مهم‌ترين

به نظرم يکي از مهم‌ترين مسايلي که اين روزها بايد به آن توجه کنيم معيارهاي subjective و observer-based است. نمي‌گويم دنياي معيارهاي objective تمام شده اما به هر حال به اندازه‌ي کافي پيش رفته‌اند و به سختي مقياس‌پذيرند.

تصحيح مي‌کنم: از نشدن‌ها بيش‌تر

تصحيح مي‌کنم: از نشدن‌ها بيش‌تر

تصحيح مي‌کنم: از نشدن‌ها بيش‌تر مي‌ترسم نسبت به نبودن‌ها! شايد مساله به اميد برگردد.

يک نامه را به اشتباه

يک نامه را به اشتباه

ÙŠÚ© نامه را به اشتباه به جاي اين‌که به ÙŠÚ© نفر بفرستم، به حدود سي، چهل نفر فرستادم! نتايج‌اش به تدريج داره مشخص مي‌شه … فعلا 4 نفر واکنش نشون دادن! خوش‌بختانه نامه رو به دوست پسرم نوشته بودم Ú©Ù‡ مشکل چنداني باهاش ندارم: فقط اميدوارم بقيه‌ي دوست پسرهام ناراحت نشن!