[چند روز پيش] امشب حس

[چند روز پيش] امشب حس

[چند روز پيش] امشب حس خاصي دارم. به نظرم همه چيز عجيب‌تر از آن چيزي‌ست Ú©Ù‡ بايد باشد. همه چيز Ú©Ù‡ نه، اما ÙŠÚ© چيزهايي Ú©Ù‡ متاسفانه دقيقا نمي‌دانم Ú†Ù‡ هستند. اين دقيقا از آن حس‌هايي‌ست Ú©Ù‡ نمي‌تواني با ÙŠÚ© صفت توصيف‌اش کني ولي معادل ÙŠÚ© توهم نيستند. اين به نظرم دقيقا همان چيزي‌ست Ú©Ù‡ مينسکي در بخش حافظه‌اش آورده است. خوش‌ام آمد: حس‌هايي Ú©Ù‡ براي‌شان کلمه‌اي نداريم، اما وجود دارند Ùˆ الزاما هم خيلي ساده نيستند. چرا براي‌شان کلمه‌اي نداريم؟ شايد چون خيلي وابسته به فرد-تجربه مي‌باشند Ùˆ خيلي مشترک نيست بين همه‌ي انسان‌ها. همه‌ي آدم‌ها کمابيش افسرده مي‌شوند چون مي‌تواند منشاء شيميايي داشته باشد، اما همه‌ي آدم‌ها X نمي‌شوند چون X به موقعيت من در محيط Y در زمان t Ùˆ … Ùˆ … بستگي دارد. به هر حال، اين حس من ويژه است. شايد به‌ترين کاري Ú©Ù‡ بتوان براي چنين حس‌هايي کرد اين است Ú©Ù‡ سعي کرد حافظه را به اجزاي کوچک‌ترش تقسيم کرد Ùˆ آن‌گاه آن‌ها را نوشت. اين‌گونه از طريق ÙŠÚ© سري مفاهيم ساده‌تر مي‌توان ÙŠÚ© حس را منتقل کرد. البته شايد هم نشود.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *