با اين‌که الان وقت زيادي
با اين‌که الان وقت زيادي ندارم Ùˆ بايد بروم بيرون، اما دل‌ام خنک نمي‌شود اگر نگويم بالزاک چقدر چرت Ùˆ پرت Ù…ÙŠâ€ŒÚ¯ÙØªÙ‡ است! ØªÙˆØµÙŠÙØ§Øª اØÙ…قانه‌اش مرا به شدت آزار مي‌دهد. ØªÙˆØµÙŠÙØ§ØªÙŠ Ø¨ÙŠâ€ŒØ±Ø¨Ø·ØŒ بدون علت Ùˆ تنها پرکننده‌ي جاي خالي‌ي ÙŠÚ© عکس – آن هم در چيزي Ú©Ù‡ ÙŠÚ© رمان است Ùˆ نه ÙŠÚ© Ùيلم سينمايي! Ú¯ÙØªÙ‡ بودم Ú©Ù‡ “زن سي‌ساله‌” را مي‌خوانم. کتاب بدي نيست اما Ùوق‌العاده هم به نظرم نمي‌آيد. بدتر از آن، بعضي چيزهاي‌اش به شدت مرا آزار مي‌دهد. مثلا براي‌ام قابل قبول نيست اين‌همه درباره‌ي عشق Ùˆ Ù…ØØ¨Øª Ùˆ معصوميت زنان ØØ±Ù زدن آن هم با کلماتي Ú©Ù‡ بار معنايي‌اي ندارند. به هر ØØ§Ù„ خيلي وقت‌ها خواندن کتاب‌اش زجرآورست. جدا از همه‌ي اين ØØ±Ù‌ها قصد دارم اين کتاب را به پايان برسانم. بعد از تجربه‌ي ناخوش‌آيند “اميد” Ú©Ù‡ Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ ناتمام باقي ماند (آن هم نه در بيست يا سي ØµÙØÙ‡â€ŒÙŠ اول Ùˆ هم‌چنين نه به اين دليل Ú©Ù‡ خوش‌ام نيامد Ú©Ù‡ تقريبا Ø´ÙŠÙØªÙ‡â€ŒØ§Ø´ شده بودم Ú©Ù‡ پس از بيش از دويست Ùˆ پنجاه ØµÙØÙ‡ خواندن)ØŒ قصد ندارم ÙŠÚ© کتاب نيمه‌کاره‌ي ديگر اضاÙÙ‡ کنم. جديدا کتاب‌هايي Ú©Ù‡ اين‌گونه مي‌شوند بيش‌تر شده است. شايد ÙŠÚ© دليل‌اش Ú©Ù… بودن وقت‌ام باشد Ú©Ù‡ باعث مي‌شود نتوانم آن‌طور Ú©Ù‡ مي‌خواهم پشت سر هم وقت بگذارم. قبلا به Ø±Ø§ØØªÙŠ Ù…ÙŠâ€ŒØ´Ø¯ ÙŠÚ© روز تمام بر چنين چيزي وقت گذاشت اما ØØ§Ù„ا ديگر نمي‌شود. عامل ديگر –اگر منص٠باشيم- اينترنت Ùˆ چت کردن Ùˆ اين جور چيزهاست Ú©Ù‡ ØØ§Ù„ا يواش يواش به نظرم مي‌آيد بيش از ØØ¯ شده است. به‌تر بگويم، به نظرم وقت کتاب خواندن‌ام را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. شب‌ها به جاي اين‌که از ساعت ده تا ÙŠÚ© يا ØØªÙŠ Ø¨ÙŠØ´â€ŒØªØ± پاي آن باشم، خيلي به‌ترست Ú©Ù‡ دو ساعت کتاب داستان بخوانم – براي همه چيز Ù…Ùيدترست. سعي مي‌کنم به تدريج چنين سياستي را در پيش بگيرم. همين باعث مي‌شود Ú©Ù‡ کلي وقت براي‌ام به وجود بيايد Ùˆ اين براي‌ام در ØØ§Ù„ ØØ§Ø¶Ø± ÙŠÚ©ÙŠ از خوش‌آيندترين چيزهاست.