رنج مجازي
… ØØ³ مي‌کنم اسطوره خواهم شد. اين را از همين الان ØØ³ مي‌کنم. اسطوره‌اي واقعي ولي مخÙÙŠ. مرا واقعيت از بين نمي‌برد،‌ مجاز از بين مي‌برد. من در دنياي مجازي خودم رنج مي‌کشم Ùˆ شکست مي‌خورم Ùˆ نابود مي‌شوم. اين خوب است؟ اين بد است؟ ياد Ø³ÙŠØ²ÙŠÙ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù…. او هم رنج مي‌کشيد، Ùˆ من هم. او تا ابد Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به رنج بود. خدايان او را Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به آن کرده بودند. من هم رنج مي‌کشم بدون لزوم ØØ¶ÙˆØ± خدايي: رنج را خودم Ù…ÙŠâ€ŒØ¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù…. “رنج را خودم Ù…ÙŠâ€ŒØ¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù…”. عجب جمله‌اي. اين با قبلي از زمين تا آسمان ÙØ±Ù‚ دارد. رنجي Ú©Ù‡ وجود خارجي ندارد چيز عجيبي است. ولي ØØ³â€ŒØ§Ø´ مي‌کني. Ùˆ شايد هم بيش‌تر از وقتي Ú©Ù‡ واقعيتي داشته باشد. سيزي٠نجات پيدا کرد با ÙØ±Ø§Ù…وشي آن رنج: پس از مدتي ديگر اسم آن رنج نبود. اما من چه؟ رنج از درون‌ام مي‌جوشد. باور مي‌کني؟ باور مي‌کنم؟ نه! اين‌ها ØÙ‚يقتي ندارد. …
[20 ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÙŠÙ† ماه 1381 خورشيدي]