يک روز خيس باراني خنک
آبشار نياگارا با بچه‌هاي برکلي،
ÙØش‌هاي آب‌نکشيده زياد مي‌دهند (مهم نيست).
نهار با آن‌ها هم‌راه با جين و عرق رزماري تصعيدشده
کبوتر نامه‌رسان امروزين به دولورس
انتظار در ميدان تراÙالگار
بوران شديد
دولورس
پياده تا خيابان شانزه‌ليزه (پايين برج پيزا)
سا‌ل‌گرد نمي‌دانم چه‌ي دْم مادر ترزا (اهميتي ندارد)
پياده تا مک‌دونالد داگلاس و شرکا
شام با هم
رساندن آلÙاقنطورس
بازگشت
دعوت به ککتل‌پارتي
تلÙÙ† از Ø´Ú¯Ùتي
Øوا ØرÙ‌هاي جالبي زده است: خب، با هابيل دوست شو! يا بريد با هم چت کنيد! (چت چيست؟ چيست؟ اي يگانه‌ترين يار؟ جز جاي‌گزين تلÙن‌هايي Ú©Ù‡ ساعت 2 نصÙÙ‡ شب ديگران را بيدار مي‌کند ØŸ)
چت کردن: با ديگران
اينک يادداشت!
شايد: شهر اولين‌ها
اØتمالا: خواب!