زلزله بلده: دکتر رØÙŠÙ…ي‌تبار Ùˆ ديگر قضايا
جديدا موج جديدي از اخبار درباره‌ي زلزله شنيده مي‌شود ØØ§Ú©ÙŠ Ø§Ø² آن‌که ÙŠÚ©ÙŠ از استادهاي دانش‌گاه صنعتي‌ي شري٠(Ø§ØØªÙ…الا دانش‌کده Ùيزيک) به نام دکتر رضا رØÙŠÙ…ي‌تبار، توانسته است روشي براي پيش‌بيني‌ي زلزله بيابد. شايعات زيادي شنيده مي‌شود از جمله آن‌که قرارست تا 10 روز آينده (تا ØØ§Ù„ا لابد شده است 8 روز!)،‌ زلزله‌اي به قدرت 5 تا 7 ريشتر در منطقه‌اي به ÙØ§ØµÙ„ه‌ي 100 کيلومتري‌ي تهران بيايد. گويا ايشان در جلسه‌اي در دانش‌گاه صنعتي شري٠بخشي از اين ØØ±Ù‌ها را تاييد Ùˆ بخش‌هايي را تکذيب کردند Ùˆ به طور خاص تاکيد کرده‌اند Ú©Ù‡ “نم�‌توانند نسبت به چنين چيزي مطمئن باشند”. من نه در آن جلسه بوده‌ام Ùˆ نه از ØµØØª شايعات Ùˆ آن‌چه واقعا Ú¯ÙØªÙ‡ شده است، اطلاع دارم. تنها منبع من، مقاله‌ايست Ú©Ù‡ در آرشيو www.arXive.org قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. مشخصات مقاله اين‌گونه است:
M. Allameh-Zadeh, A. Ansari, A. Bahraminasab, K. Kaviani, A. Mahdavi Ardakani, H. Mehr-nahad, D. Mehr-shahi, M.D. Niry, M. Reza Rahimi Tabar, S. Tabatabai, N. Taghavinia, M. Vesaghi, and F. Zamani, “Mid-Infrared Radiation as a Short-Term Earthquake Precursor,†?, 29 Feb. 2004.
پيش از ادامه لازم است چند نکته را تذکر دهم. اول آن‌که من متخصص زمين‌شناسي نيستم Ùˆ اطلاعات‌ام در اين باره اغلب ØØ§ØµÙ„ خواندن مطبوعات غيرتخصصي است. با اين ØØ§Ù„ØŒ شم علمي هر کسي Ú©Ù‡ در علم ÙØ¹Ø§Ù„يت داشته باشد، گاهي مي‌تواند به نقد بعضي از گزاره‌هاي علمي يا شيوه‌ي علم‌ورزي بپردازد. ØØ§Ù„ مي‌خواهم به همين صورت درباره‌ي اين مقاله اظهارنظر کنم.
مقاله اين‌گونه شروع مي‌شود Ú©Ù‡ سنگ‌هاي معمول نارسانا هستند، اما گاهي در اثر ÙØ´Ø§Ø± زياد نيمه‌رسانا مي‌شوند. خب، من دليلي براي چنين چيزي ندارم، ولي غيرقابل قبول هم نيست. اگر مقاله را خوانده‌ايد، مي‌دانيد Ú©Ù‡ مقاله مي‌بايست در اين‌جا به مرجعي ارجاع مي‌داد Ú©Ù‡ نداده است. بعد با ارجاع به مقاله‌اي، Ú¯ÙØªÙ‡ شده است Ú©Ù‡ در زلزله نيز Ø¬ÙØª ØÙره‌هاي مثبتي از هم جدا مي‌شوند Ùˆ به Ø³Ø·Ø Ø³Ù†Ú¯ مي‌روند Ùˆ بعد، در آن‌جا با هم ترکيب مي‌شوند Ùˆ تابش مادون قرمز خواهند داشت. اين مقاله از همين پديده Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مي‌کند Ùˆ مثالي مي‌آورد براي نشان دادن اين‌که مي‌توان از چنين چيزي به عنوان شاهدي پيش از رخ‌داد زلزله Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرد. پس مقاله، مشاهده‌اي تجربي‌ست Ùˆ نه پيش‌نهاد دهنده‌ي تئوري‌اي. چنين کاري، البته اصلا به خطا نيست Ùˆ راه علم تجربي همين است: تئوري‌اي داشته باشي، آزموني براي اثبات‌اش پيش‌نهاد کني، بيازمايي Ùˆ بعد تئوري‌ات تقويت مي‌شود (مي‌دانيم Ú©Ù‡ هيچ‌وقت تئوري‌اي طبيعي اثبات نمي‌شود). يا به برداشت پوپري‌ي ماجرا،‌ تئوري‌اي داشته باشي Ú©Ù‡ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡â€ŒÙŠ Ú©ÙˆÚ†Ú©ÙŠ از ÙØ¶Ø§ÙŠ Ù…Ù…Ú©Ù†Ø§Øª را بپوشاند (مثلا اين ÙØ±Ø¶ÙŠÙ‡â€ŒØ§ÙŠ Ø¯Ø±Ø³Øª ولي غيرقابل قبول از نظر مکتب علمي‌ست: اگر کار X را کردم،‌ يا A رخ مي‌دهد يا A رخ نمي‌دهد)ØŒ آزموني پيش‌نهاد بدهي Ú©Ù‡ ممکن است تئوري‌ات را رد کند، ØØ§Ù„ اگر رد نکرد، تئوري‌ات تقويت شده است گرچه هيچ‌گاه باعث اثبات‌اش نشده است. به هر ØØ§Ù„ØŒ آن‌ها چنين کاري را براي اين تئوري کرده‌اند،‌ اما چندين مشکل در اين مسير وجود داشته است.
اول آن‌که Ùقط ÙŠÚ© آزمايش بوده است Ùˆ نه بيش‌تر. ÙŠÚ© آزمايش چندان معنادار نيست. از طر٠ديگر، مقايسه‌اي Ú©Ù‡ بين زمان گذشته‌ي دور از زلزله Ùˆ زمان نزديک به آن بوده است، مقايسه‌ي بين standard deviation توزيع تابش بوده است Ùˆ نه mean آن. به نظرم، چنين مقايسه‌اي (جدا از مشکلات ديگري Ú©Ù‡ به آن اشاره خواهم کرد) به تنهايي معنادار نيست. آزمون ÙØ±Ø¶ÙŠÙ‡â€ŒØ§ÙŠ Ú©Ù‡ مي‌گويد “در اثر زلزله، زوج ØÙره‌هاي مثبت به سمت Ø³Ø·Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ¢ÙŠÙ†Ø¯ Ùˆ در آن‌جا تابش مادون قرمز مي‌کنند”ØŒ مقايسه بين شدت تابش مادون قرمزست Ùˆ نه تغييرات پراکندگي‌ي آن در ÙŠÚ© Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡â€ŒÙŠ Ø®Ø§Øµ طيÙÙŠ (با اين همه، ممکن است من اشتباه کنم Ùˆ براي مقايسه‌ي چنين چيزي،‌ همين آزمون درست باشد. مثلا اگر ÙØ±Ø¶ کنيم Ú©Ù‡ آن تابش monotone باشد، آن‌گاه مقايسه‌ي standard deviation هم معنادار خواهد بود – گرچه باز هم کاÙÙŠ نيست). عيب ديگر کار، عدم بررسي‌ي معناداري‌ي آماري‌ست. Ú©Ù… شدن s.d. از مقدار 24 به 11 به ظاهر تغيير اساسي‌ايست، اما مي‌بايست تست معناداري‌ي آماري روي آن صورت بگيرد. عيب ديگر کار،‌ مشخص نبودن ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§Ø³Øª. s.d. 24 به Ú†Ù‡ معناست؟ ÙˆØ§ØØ¯ آن چيست؟ سوال ديگر اين است Ú©Ù‡ چرا در زمان بسيار نزديک به زلزله، s.d. ذکر شده بسيار Ú©Ù… شده است؟ آيا تئوري پشت اين آزمون، چنين چيزي را پيش‌بيني مي‌کند؟
دو نکته‌ي عجيب براي‌ام وجود داشت: ÙŠÚ©ÙŠ اين‌که Ù†ØÙˆÙ‡â€ŒÙŠ citation تنها مرجع انتهاي مقاله بود Ú©Ù‡ در آن اسم مقاله‌ي مرجوع شده نوشته نشده بود Ùˆ تنها شماره ØµÙØÙ‡â€ŒÙŠ آن در مجله‌اي چاپ شده بود. نمي‌دانم آيا اين استاندارد خاصي است يا خير – در ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÙŠ Ú©Ø§Ø± ما Ú©Ù‡ چنين پيش‌آمدهايي رخ نمي‌دهد. نکته‌ي ديگر، انتشار سريع مقاله بود Ú©Ù‡ آخرين داده‌ي آن، تنها ÙŠÚ© روز پيش از انتشار مقاله رخ داده بود. من نمي‌دانم www.arXive.org دقيقا Ú†Ù‡ نوع آرشيوي‌ست Ùˆ آيا در مجله‌ي خاصي هم چاپ مي‌شود يا نه. اگر Ùيزيک‌اي (يا اØÙŠØ§Ù†Ø§ رياضي‌کاري) اين طرÙ‌ها پيدا مي‌شود، به من بگويد.
موضوع ديگري Ú©Ù‡ مدت‌هاست براي‌ام جالب بوده است Ùˆ اين مقاله نيز دوباره توجه‌ام را به آن جلب کرد، نوع مقالاتي‌ست Ú©Ù‡ Ùيزيک‌دانان تجربي منتشر مي‌کنند. به نظرم شيوه‌ي علمي‌ي آن‌ها، ضعيÙ‌تر Ùˆ نادقيق‌تر از آن‌چيزي‌ست Ú©Ù‡ ما انجام مي‌دهيم – در ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ Ùيزيک هميشه به عنوان مادر علوم شناخته مي‌شود. شيوه‌ي کار ما (به طور خاص، کنترلي‌ها منظورم هست Ùˆ نه هوش مصنوعي‌کاران)،‌ دقيق‌تر Ùˆ اثباتي‌ترست. در ضمن، مقالات‌مان نيز خواناترست! (به عنوان مثال، Ùيزيک‌داناني Ú©Ù‡ در زمينه‌ي آشوب کار مي‌کنند،‌ هدÙ‌شان تنها هم‌زماني يا ØØ°Ù آشوب در ليزرهاي‌شان است Ùˆ روش‌هاي adhocÙŠ براي اين کار ابداع مي‌کنند، اما کنترلي‌ها خيلي تميزتر چنين کاري را انجام مي‌دهند.) با اين وجود بايد قبول کرد Ú©Ù‡ کمي بدجنسي کرده‌ام Ùˆ بخشي از هدÙ‌ام، کرم ريختن بوده است!! (گرچه بين دوستان‌ام، مثلا ياشار يا سهيل، هيچ‌کدام Ùيزيک‌دان تجربي نيستند. به طور مشخص سهيل Ú©Ù‡ به نظرم ØØ§Ù„‌اش به هم بخورد از Ùيزيک تجربي).
به هر ØØ§Ù„ØŒ Ø§ØØªÙŠØ§Ø· هيچ ايرادي ندارد Ùˆ مهم‌تر از آن، اين‌که وضعيت تهران نزديک ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡â€Œ است نيز تقريبا بديهي‌ست!