قرار تولد: برخوردي تازه

قرار تولد: برخوردي تازه

اين لرد به طور ژنتيکي مشکوک است! نه تنها او، بلکه تمام کساني Ú©Ù‡ با او در ارتباطند (مثلا اين Ùˆ اين) نيز بهره‌اي از اين مشکوکيت برده‌اند. آيا تا به حال در فلان قله‌ي کوه با کسي قرار تولد گذاشته‌ايد Ú©Ù‡ دوستِ دوست شما، رابطه‌اي ژنتيکي با ÙŠÚ©ÙŠ از هم‌کلاسي‌هاي سابق متولد داشته باشد؟ تازه هيجان‌انگيزتر وقتي مي‌شود Ú©Ù‡ بداني نه تنها تو Ú©Ù‡ دوست تو نيز نه آن شخص را ديده‌ است Ùˆ نه اسم‌اش را مي‌داند Ùˆ در ضمن، آن مربوط ژنتيکي عزيز –لرد شارلون- با هم‌کلاسي‌ي سابق نيز فوق‌اش يک‌بار او را ديده باشد. بدتر از همه، دانستن اين نکته‌ي Ú©ÙˆÚ†Ú© است Ú©Ù‡ تو به طور معمول زودتر از 11 ظهر روزت را شروع نمي‌کني! در ضمن‌ نداشتن هديه نيز شرايط را سخت‌تر مي‌کند. با اين وجود نکته‌ي مثبت‌ ماجرا،‌ طبيعت زيباست Ùˆ اين‌که متولد کروموزوم‌هاي کافي ندارد. خب … اين هم خاطره‌ي ورزشي‌ي امروز! در ضمن،‌ همه مي‌دانند Ú©Ù‡ قرار داشتن اصلا دليل بر رفتن به سر قرار هم نمي‌شود. شب به خير!
[لابد همين کارها را مي‌کنم که دير مي‌رسم!]

10 thoughts on “قرار تولد: برخوردي تازه

  1. HAME midanand ke gharar dashtan aslan dalil bar raftane sare gharar ham nemishavad?

  2. “این” اصولا به درخت Ùˆ تخته سنگ Ùˆ چهارپایه اطلاق Ù…ÛŒ شه فکر کنم!! Ùˆ البته به لرد گاهی حتما!!!

  3. قرار داشتن کلا دلیل هیچ چیز نمی شود !!!
    D:D:

  4. به Masi: خب، نه الزاما! “اين” ضمير اشاره است Ùˆ در فارسي، ضمير اشاره‌ي بين بي‌جان Ùˆ جاندار تفاوتي ندارد. حتي اگر اين‌گونه هم فرض کنيم، باز هم گمان‌ام مشکلي پيش نيايد.
    به Betsy: بله! تفاوت “قرار داشتن” Ùˆ “به قرار رفتن”ØŒ شبيه به “باور داشتن” Ùˆ “صدق” است.
    به Lena: بله! صد البته! يک امتياز مثبت به شما!
    (فکر مي‌کردم به چيزهاي ديگري گير بدهيد!)

  5. jomlat intori kameltare ke tafavote aan 2,mesle bavar dashtan va bavar shodan ast!

  6. به بتسی: “باور شدن” به Ú†Ù‡ معنايي‌ست؟!

  7. ziad ke nakhaim riz beshim toosh,injoori mitune ta’bir beshe ke,1-az majaz be vagheiat peivastan,2-hade’aghale vojood ro dark kardan,3-ya hata vagheitar jelve kardan va……aha!4-nazdik shodan!

  8. اوهوم! می گم که..چیزه..اینجا احتمالا کسی شوخی و اینا نه؟؟ ای بابا..جدی نگیرید این قدر!!

  9. بتسي خانم!
    راست‌اش نفهميدم چگونه “باور شدن” به چيزي مثل “حداقل وجود را درک کردن” ارتباط پيدا مي‌کند. مي‌خواهد نامه‌اي براي‌ام بنويس يا همين‌جا ادامه دهيم. با اين‌حال شايد چنين بحث‌اي الان زياد اهميت نداشته باشد Ùˆ به‌تر باشد صبر کنيم تا ÙŠÚ© نوشته‌ي ديگر Ùˆ دقيق‌تر درباره‌ي چنين چيزي در وبلاگ بگذارم Ùˆ بعد سر آن بحث کنيم.

  10. Hello! It’s so warm today! Unbelivable. So I browse webites for the whole looong day. I think you webpage is a good one, so I take my chance to comment it. Fingers crossed this summer will not be thaaat hot.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *