(Ùعلا نمي‌دانم)
پسر از سر کسالت او را پيج کرد Ùˆ Ú¯Ùت “از زندگي خسته شده‌ام!”. پاسخ گرÙت “خب،‌ راØت Ú©Ù† خودت رو”.
…
دختر مدت‌هاست از پسر خبر ندارد. دختر مدت‌هاست شب‌ها عرق سرد مي‌کند.
4 thoughts on “(Ùعلا نمي‌دانم)”
..and she wispered,”i never thought that you’d lose that light in your eyes.”
patek philippe
Enjoyed your blog this morning. MonicaX
ruben hamster