تنوع زبانی Ùˆ تنوع Ùکری
تنوع زبانی Ùˆ تنوع Ùکری
هم‌چنين موضوع مرتبطي Ú©Ù‡ خيلي وقت‌ها ذهن مرا مشغول به خود کرده، ØªÙØ§ÙˆØª بين زبان‌هاي گوناگون است. آيا زبان‌هاي بشري‌ي Ù…ØªÙØ§ÙˆØª باعث ايجاد ØªÙØ§ÙˆØª در طرز تÙکر متکلمان آن زبان‌ها مي‌شوند؟ مثلا من ÙØ§Ø±Ø³ÙŠâ€ŒØ²Ø¨Ø§Ù† جور ديگري نسبت به انگليسي‌زبان Ùکر مي‌کنم؟ به گمان‌ام چنين چيزي تا ØØ¯ÙŠ ØµØØª داشته باشد. به هر ØØ§Ù„ اين مشخص است Ú©Ù‡ من در اکثر مواقع به ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ùکر مي‌کنم Ùˆ اين تÙکرم باعث تغيير رويه‌ي نزديکي‌ي من به مساله‌ي مورد نظرم مي‌شود (گاهي به نظرم مي‌آيد Ú©Ù‡ من کاملا هم ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ùکر نمي‌کنم). مثلا:
“وقتي اين نوشته رو تموم کردم،‌ بايد ÙŠÚ© دور از اول بخونم ببينم خوب شده يا نه”
“I must re-read this essay after finishing its writingâ€
(اذعان مي‌کنم Ú©Ù‡ سعي در نوشتن آن‌چه در-Ù„ØØ¸Ù‡ در ذهن‌ام مي‌گذرد کار سختي است.) اين دو جمله ترجمه‌ي دقيق هم نيستند، بلکه جمله‌هايي هستند Ú©Ù‡ وقتي من مي‌خواستم ÙŠÚ© Ù…Ùهوم را بيان کنم، بدين Ø´Ú©Ù„ Ú¯ÙØªÙ‡ شدند. اين دو جمله ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒÙ‡Ø§ÙŠÙŠ Ø¨Ø§ هم دارند. مثلا در بيان ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ ابتدا قيد زمان مي‌آيد Ùˆ پس از بيان آن، الزام –که دوباره خواندن است- آورده مي‌شود. برخلا٠آن،‌ در انگليسي ابتدا الزام مي‌آيد Ùˆ بعد شرط زماني‌ي آن. مي‌توان Ú¯ÙØª نسخه‌ي انگليسي “دستوري‌”تر است (دستوري به معناي imperative Ùˆ نه کاربرد زبان‌شناختي‌ي آن). هم‌چنين مشخص است Ú©Ù‡ در نسخه‌ي انگليسي چيزي در مورد Ú©ÙŠÙيت کار (خوب يا بد بودن) نوشته نشده است ولي در عوض در نسخه‌ي ÙØ§Ø±Ø³ÙŠâ€ŒØ§Ø´ØŒ Ú©ÙŠÙيت بيان شده. اين شايد نشان‌گر تسلط نسبتا بيش‌تر من به ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ø¯ Ú©Ù‡ Ø±Ø§ØØªâ€ŒØªØ± Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… را بيان مي‌کنم (البته تقريبا بديهي است Ú©Ù‡ چنين چيزي را در انگليسي نيز مي‌توانستم بيان کنم. اما شايد براي‌ام به آن سادگي Ùˆ بديهي‌بودن آن ديگري نباشد). بايد توجه داشت Ú©Ù‡ من در اين‌جا نشان دادم Ú©Ù‡ کاربرد انگليسي Ùˆ ÙØ§Ø±Ø³ÙŠ Ø¨Ø±Ø§ÙŠ من٠مشخص Ùˆ خاص با هم ØªÙØ§ÙˆØª دارد Ùˆ مثلا Ú¯ÙØªÙ‡â€ŒÙŠ Ù…Ù† درباره‌ي قدرت بيان Ú©ÙŠÙيت کار در ÙØ§Ø±Ø³ÙŠØŒ الزاما به معناي ضعيÙ‌تر بودن چنين Ú©ÙŠÙيتي در انگليسي نيست. براي بررسي‌ي دقيق چنين چيزي، مي‌بايست جملات نمونه‌ي زيادي از دو زبان انتخاب شود Ùˆ با هم مقايسه شوند. مشکل چنين کاري هم Ø¨Ø§ÙØª (context) دو متن است Ú©Ù‡ الزاما ÙŠÚ©ÙŠ نيستند. مثلا چگونه مي‌توان نوشته‌اي درباره‌ي آب Ùˆ هوا سرد Ùˆ مرطوب را (ÙØ±Ø¶Ø§ توصيÙÙŠ ناØÙŠÙ‡â€ŒØ§ÙŠ Ø§Ø² انگلستان به زبان انگليسي) را با اخباري درباره‌ي دعواهاي اصلاØâ€ŒØ·Ù„بان Ùˆ Ù…ØØ§Ùظه‌کاران مقايسه کرد؟ پاسخ اين است Ú©Ù‡ اين دو متن بايد تا ØØ¯ ممکن در ÙŠÚ© Ø¨Ø§ÙØª قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشند Ùˆ مثلا هر دو درباره‌ي توصيÙÙŠ از طبيعت باشند يا هر دو درباره‌ي سياست باشند. ØØªÙŠ Ø¨Ø§ چنين قيدي نيز کار آسان نيست. چگونه مي‌توان طبيعت ايران –که اکثرا خشک است- را با طبيعت خيس(!) انگلستان مقايسه کرد. يا چگونه مي‌توان Ú¯ÙØªÙ…ان سياسي‌ي جامعه‌ي پيشا-دموکرات ايران را با جامعه‌ي دموکرات انگلستان مقايسه کرد؟ (بله! بله! مي‌دانم Ú©Ù‡ انگلستان تنها کشور انگليسي زبان نيست!! شلوغ Ù†Ú©Ù†!)
ممکن است ØØªÙŠ Ø¨Ø§ چنين ديدگاهي بتوان دليل به وجود آمدن Ùˆ تقويت ÙلسÙه‌ي تØÙ„يلي در انگلستان Ùˆ ØØªÙŠ Ø¢Ù„Ù…Ø§Ù†ØŒ به وجود آمدن شبه ÙلسÙه‌هاي هستي‌گرا در آلمان Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ (مشخص است Ú©Ù‡ من از سارتر Ùيلسو٠دل خوشي ندارم!)ØŒ ÙلسÙه‌هاي انسان‌گرا در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ ÙلسÙه‌هاي کاربردگرا در امريکا –که زبان را آسان‌تر از انگليسي‌ها به کار مي‌برند- را توجيه کرد.