Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠÙŠ Ø¯Ø± نيمه‌شب
صداي‌گان ÙØ±Ø§Ù…وشي،
شب‌هاي تاريک بي‌بيرق.
Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÙ‡Ø§ Ùˆ نجواهاي من Ùˆ او.
در ميان ستاره‌ها.
پراکنده!
نقطه!
تعجب.
ستاره‌ها مي‌ميرند.
ستاره‌ها به وجود مي‌آيند.
شتاب‌آلود ØØ±Ú©Øª من، زمين را رسوا خواهد کرد به زخم‌هايي Ú©Ù‡ نيامده‌اند. Ú¯ÙØªØ§Ø± شايد تنها معناي هستي‌ي سکوت‌اندودمان باشد.
وه! شب چه سکوت‌آلود لذت دارد (و چه کم است اين‌چنين شب‌هايي ديگر).
گرماي روز!
Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÙŠ Ú©Ù‡ طلوع مي‌کند براي پيدا کردن دلقکي Ú©Ù‡ مي‌خنداند Ùˆ خود گريه مي‌کند، در پاي نردبان: چارچوب‌ها را ØÙŠØ§ کنيد!
آي Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ø³Ù†Ú¯ÙŠÙ† خاکستري! مرا نگاه کنيد Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ زيبا از ساØÙ„ سکوت به درياي خروشان Ú¯ÙØªØ§Ø± پرتاب شده‌ام.
Ú†Ù‡ بخواهي با آن‌ها درگيري Ùˆ Ú†Ù‡ نخواهي به هر ØØ§Ù„ وجود دارند. مي‌توان Ú¯ÙØª ØØ§Ù„ چرا نياييم Ù…ØÙ…لات ديگر وجود نداشته باشد تا بتوان Ú¯ÙØª ديگر Ù…ØÙ…لي وجود دارد؟
مي‌توان Ú¯ÙØª Ù…ØÙ…لات به هر ØØ§Ù„ وجود دارند Ùˆ تو Ú†Ù‡ بخواهي Ùˆ Ú†Ù‡ نخواهي، با آن‌ها درگيري. ØØ§Ù„ چرا نياييم آن‌ها را از بن شقه شقه کنيم تا ديگر Ù…ØÙ…لي وجود نداشته باشد؟
مي‌پرسم از شما Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªØ§Ø± تنگ، در پس غروب، آيا معنا
دارد؟
خسته‌ام!
اين را از همه چيز مي‌توان Ùهميد.
و مثلا رنگ چشم‌هاي‌ام که به قرمزي خون‌آلودي طعنه زده است.
نه! نه! اين را اگر خوانده‌ايد که خود ضرر کرده‌ايد.
مي‌خواهم بخوابم.
بعيد مي‌دانم از ØªÙØ³ÙŠØ±Ù¾Ø°ÙŠØ±ÙŠâ€ŒØ§Ø´: Ú†Ù‡ براي تو Ùˆ Ú†Ù‡ براي خودم در روزهاي آينده.
مي‌خوانم Ùˆ مي‌Ùهمم؟
مي‌نويسم Ùˆ همه‌اش را نمي‌Ùهمم: والاتر از درک بي‌مايه‌ي من است.
بگذريم …
ساعت از نيمه شب گذشته است.