Browsed by
Month: November 2004

شب قدر و کنترل آشوب

شب قدر و کنترل آشوب

به اين فکر مي‌کنم Ú©Ù‡ شب قدر –که سرنوشت يک‌ساله‌مان مشخص مي‌شود- همان زمان‌ايست Ú©Ù‡ خداوند سيگنال کنترلي‌اش را براي مسير �ادن به کيهان اعمال مي‌کند. نمي‌دانم، اما شايد مسيرهاي مختلف زندگي –تصميم‌هاي گوناگون Ùˆ …- UPOهاي‌ کيهان باشند. خداوند در اين زمان‌ها موجودات را بر روي ÙŠÚ©ÙŠ از اين‌ها پرتاب مي‌کند. احتمالا روش‌اش چيزي شبيه به OGY يا OPF است (Ú©Ù‡ اگر اين دومي باشد، دانستن Impulsive Differential System Control مفيد است).
و باز هم به اين فکر مي‌کنم که فرشته‌ها –حداقل اين‌هايي که در اطراف اين جهان مادي سر و کله‌شان پيدا مي‌شود- در ابعاد زيراتمي هستند. در واقع، فرشته‌ها در محدوده‌اي با جهان تعامل دارند که عدم قطعيت معنادارست. البته گاهي که لازم است معجزه‌اي رخ دهد، ممکن است به اندازه‌ي تمام آسمان بزرگ شوند (جبرييل).

[OPF: Occasional Proportional Feedback, OGY: Ogg-Grebogi-Yorke. Two different methods of Chaos Control]

صد روز عشق نشويم مبتلا به بوش

صد روز عشق نشويم مبتلا به بوش

اجازه دهيد پيش از ادامه قيد کنم که متاسفم از اين‌که دنيا مجبورست چند وقت ديگر باز هم به جورج بوش مبتلا باشد! چه کار مي‌توانم بکنم؟! به امريکايي‌هاي احمق لعنت بفرستم که با ترس‌هاي‌شان انتخاب کرده‌اند و يا گول ماليات‌هاي جديد را خورده‌اند؟ نه! اين کارها ديگر فايده ندارد. برويم ببينيم اين چهار سال دلقک چه خواهد کرد. درود بر نماينده‌ي عيسي مسيح در کره‌ي زمين!

دنياي بي‌روايت: آن‌جايي که هيچ‌چيز غلط نيست (يا درباره‌ي پست‌مدرنيسم، لوس ايريگاري و ديگران)

دنياي بي‌روايت: آن‌جايي که هيچ‌چيز غلط نيست (يا درباره‌ي پست‌مدرنيسم، لوس ايريگاري و ديگران)

[پويان براي‌ پستي که در آن خيلي مختصر به لوس ايريگاري اشاره کرده بودم و يکي از نوشته‌هاي خودش را لينک دادم کامنت بلند بالايي گذاشت –از همان‌هايي که خوش‌ام مي‌آيد ازشان- و توضيحاتي داد که به نظرم در ديد همگان قرار دادن‌اش مفيد باشد. از او ممنون‌ام!]

سلام و ممنون از لینکت:)
احتمالاً شایستگی چندانی در اینمورد ندارم که از زبان پست مدرنیستها دفاع کنم – و اصولاً قصد اینکار رو هم ندارم. امّا، بنظرم یه چیز رو نباید فراموش کنیم؛ سوکال و بریسمون از منظری علمی به مسأله توجّه کردن. در واقع با دیسکورسی علمی و مدرن (خصوصاً مدرنیتة علمی) بسراغ متون پسامدرن رفته‌ان. قبل از اینکه نظرم رو روشنتر باهات در میون بذارم، تا یادم نرفته بگم که در همون سال ۹۶ استفن کاتس (استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ترنت، که علاقة زیادی به پسامدرنیسم هم داره)، مقاله‌ای چاپ کرد به اسم «چطور پست مدرن حرف بزنیم و بنویسیم» که خوشبختانه حسینعلی نوذری به فارسی ترجمه‌اش کرده. مقاله، بنمایة طنز داره و راهکار ارائه میده. مثلاً میگه بجای اینکه بگین: باید به نظرات مردم خارج از جامعة غربی گوش فرادهیم تا دربارة جهتگیریهای فرهنگی‌ای که بر ما تأثیر میگذارند چیزهایی فرابگیریم. بگین: باید به چندآوامندیهای بینِ متنیِ دیگرانِ پسا-استعماریِ خارج از فرهنگِ غربی گوش فرادهیم تا دربارة جهتگیریهای ن�واژمحورانه‌ای که واسطة تعیین هویّتهای ما میگردند چیزهایی فرا بگیریم.
امّا در مورد انتقاد اصلیم به سوکال… میدونی؛ نمیخوام بگم Ú©Ù‡ پست‌مدرنها مثل آدم حرف میزنن ها… حتّی نمیخوام بگم، Ú©Ù‡ حرفاشون درسته. مثالهایی Ú©Ù‡ سوکال آورده Ùˆ تو هم ذکر کردی همین رو به وضوح نشون میده. امّا، یادمون باشه Ú©Ù‡ متفکّر پسامدرن، تو گفتمان Ùˆ افقی قلم میزنه Ùˆ صحبت میکنه، متفاوت با افق عالم – بمعنی دقیقش. توی دیسکورس متفکّر پسامدرن، جدیّت Ùˆ هدف جاش رو به بازی (play) میده. حتّی اگه این بازی با نظریه‌های علمی باشه؛ چراکه پست‌مدرن معتقده Ú©Ù‡ نظریه آینة تمام نمای حقیقت نیست. پس بخودش این اجازه رو میده Ú©Ù‡ به بازیش بگیره Ùˆ اصلاً علما رو به ستوه بیاره. بیشترین تلاش متفکّر پسامدرن اینه Ú©Ù‡ Hierarchy Ùˆ سروری سلسله مراتبی رو با Anarchy Ùˆ بی‌سروری تعویض کنه Ùˆ اصلاً براش مهم نیست Ú©Ù‡ سروری علم Ùˆ اپیستمة مدرن رو زیر سؤال ببره. (این تو رو یاد فوکو نمیندازه؟) ضمن اینکه بنظرم توجّه اصلی متفکّر پسامدرن برعکس متفکّر مدرن، دالها هستند Ùˆ نه مدلولها. پس خیلی نباید دنبال شرحِ مبتنی بر مدلول (با اکراه: معنی) آثارشون باشیم. شاید هیلیس (شارح ایریگارای) Ú©Ù‡ سوکال ازش نقل قول کرده، متوجّه این نبوده. شاید وقتی ایریگارای از ضعف Ùˆ فرموله نشدنِ مکانیک سیّالات در مقابل مکانیک جامدات میگه، منظورش اصلاً مدلولی علمی Ùˆ نشانه‌ای معادل در علم نباشه Ùˆ فقط از این موضوع بعنوان استعاره استفاده میکنه. کما اینکه وقتی دربارة فیزیولوژی اندام جنسی زن Ùˆ مرد میگه، صرفاً استعاره بکار میبنده؛ نه اینکه درس زیست‌شناسی بده. یا لاکان هم همینطور… (میدونی Ú©Ù‡ لاکان چند تا سمینار معروف داره Ú©Ù‡ با همین اسم – مثلاً سمینار دوّم – چاپ هم شدن. اصولاً میگن سمینارهای آخر عمر لاکان رو شاگردای نزدیکش هم نمیفهمیدن!! واسه Ú†ÛŒ صحبت میکرده، خدا میدونه!) قبول دارم؛ واسة کسی Ú©Ù‡ وفادار به زبان مدرنه، زبان پست‌مدرن غیرقابل تحمّل میشه. مثل این میمونه Ú©Ù‡ به یه منطق‌دان کلاسیک بگی اجتماع نقیضین امکانپذیره؛ خرخره‌ات رو میجوه!! (فکر کنم مثال چرندی بود!)
خوب، تمومش میکنم. میدونم Ú©Ù‡ چرت Ùˆ پرت گفتم. ولی خواستم بگم Ú©Ù‡ گمان نکنم هیچ پست‌مدرنی از این نقد ناراحت بشه Ú©Ù‡ بهش بگن، نوشته‌ات چرنده Ùˆ چرت Ùˆ پلا. احتمالاً جوابش اینه Ú©Ù‡ بله چرنده؛ همونطور Ú©Ù‡ نوشتة تو چرنده. امّا سوء استفاده‌ در کار نیست، شیّادی در کار نیست؛ چون هیچ حقیقت محض Ùˆ بهرة نابی وجود نداره Ú©Ù‡ ما شیّادی Ùˆ سوءاستفاده کرده باشیم. (میدونی؛ رقیق‌تر این موضوع تو رشته‌هایی مثل جامعه‌شناسی، بین روشهای کمّی Ùˆ روشهای کیفی وجود داره… کمّی‌کارها، همیشه کیفی‌کارها رو متّهم میکنن Ú©Ù‡ شما ذهنیّت خودتون رو از تحقیقتون در میارین؛ کیفی‌کارها هم میگن، شما هم همینطور؛ مثلاً Ù…Ú¯Ù‡ نمیشه یه پرسشنامه رو طوری طرّاحی کرد Ú©Ù‡ خواست محقق ازش دربیاد؟ — ربطی داشت؟! خدا میدونه!)
زیادی حرف زدم Ùˆ گمان کنم ابتدائیاتی رو گفتم Ú©Ù‡ حتماً خودت هم بهش فکر کرده بودی… یه بار دیگه تأکید اوّل نوشته‌ام رو تکرار کنم Ú©Ù‡ قصد دفاع نداشتم. (مسلّماً حتّی نه به این معنا Ú©Ù‡ دفاعی لازم نیست…) 🙂

[و اين هم نظر تکميلي‌ي پويان! در ضمن،‌ خيلي هم خوب بودند!]
سلام 🙂
شرمنده میکنی ها! 🙂 خواستم یه نکتة دیگه رو هم اضافه کنم. در مورد لاکانه… وقتی Ú©Ù‡ لاکان تو سمینارهای آخرش زبان ریاضی رو اونطور ناقص Ùˆ الکن استفاده میکنه، بقول خودش داره در سطح دوّم زبان سیر میکنه: سطح تداعی آزاد معانی. یعنی بنظر میاد اینجور استفاده از زبان (Ùˆ زبان ریاضیک) تو کار خود لاکان معنا داشته باشه؛ هرچند ممکنه واسه یه ریاضی‌دان چیزی شبیه به فحش باشه.
بهر حال دیدم Ú©Ù‡ رسوای خلق شده‌م 😉 گفتم چیزی نمیشه این نکته رو هم اضافه کنم. 🙂

کري و بوش: دو قدمي‌ي انتخابات

کري و بوش: دو قدمي‌ي انتخابات

هيچ تحليلي نمي‌خواهم بکنم – “بلد نيستم”! مهم‌ترين هدف عيني‌ام هم مي‌تواند اين باشد Ú©Ù‡ سفير فلان سفارت‌خانه در دوران کدام رياست جمهوري راحت‌تر ويزا بدهد. زياد نمي‌توانم در مورد سياست هيچ‌کدام‌شان درباره‌ي ايران قضاوت انجام دهم. اما ته دل‌ام “مي‌گويد” ديگر حوصله‌ي شوخي‌هاي بوش را ندارم. کري چندان مهربان‌تر به نظر نمي‌رسد: ‌هر دوي‌شان سر Ùˆ ته ÙŠÚ© کرباس‌اند (خب، تفاوت شايد در حد همان سر Ùˆ ته باشد). اما اين ÙŠÚ©ÙŠ حداقل کمي عاقل‌ترست. پس ويوا کري دموکرات!
راستي بگويم که تبليغات انتخاباتي‌ي اين دو مرا ياد کارتون لاکي‌لوک مي‌اندازد.