خاطرات عروسي

خاطرات عروسي

خب، رفتيم عروسي، دست عروس را گذاشتيم در دست داماد، برگشتيم! آخيش!

3 thoughts on “خاطرات عروسي

  1. این هم کار سخت وطاقت فرسا را چگونه به سرانجام رساندید؟

  2. آقا شوما بد جور گیر دادی به عروسی!
    راستی با اجازه به شما لینکیدیم…شما هم اگه خواستی…

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *