Browsed by
Month: December 2004

کسي مقاله‌ي منو نديده؟

کسي مقاله‌ي منو نديده؟

بگويي نگويي خنده‌دار است که من نمي‌توانم يکي از مقالات‌ام را پيدا کنم!!! هاها! موضوع‌اش راجع به تکامل و HMM و اين‌جور چيزها بود. حالا بايد بيش‌تر بگردم.

SOP

SOP

هميشه اين سوال براي‌ام پيش مي‌آيد Ú©Ù‡ “او از من Ú†Ù‡ مي‌خواهد؟”
وقتي به چشم‌هاي‌ام نگاه مي‌کند، وقتي از او مي‌پرسم چه کار کنم، وقتي صداي‌ام مي‌زند و لرزه‌ي صداي‌اش گويي چيزي ماوراي آن گفتارهاي هر روزه است، باز از خود مي‌پرسم که از من چه مي‌خواهد.
اين مشکل، هميشگي است! هميشه دوست داشته‌ام بدانم بقيه از من چه مي‌خواهند. چه بکنم، خوش‌حال نمي‌شوند و چه نکنم، مي‌رنجند. حالا هم آمده است و ورقه‌اي جلوي من گذاشته و گفته است بنويس! اما من نمي‌دانم چه براي‌اش بنويسم: چه کنم که نرنجد و چه نکنم که خوش‌حال بشود.

ضرورت نگاه تحليل‌گرانه به روابط سرد همسران و گربه‌هاي ايراني

ضرورت نگاه تحليل‌گرانه به روابط سرد همسران و گربه‌هاي ايراني

-اين‌جا هم شد وبلاگ؟
+شي؟!!
-گفتم اين‌جا هم شد وبلاگ. تو اين هفته ببين چي نوشتي!
+شي؟!
-هيچي ننوشتي خب!
+هيشي؟!!!
-آره ديگه! ببين تو رو خدا خودت!
+شطور؟!
ـآره ديگه!! اين‌جا هم شد وبلاگ؟! انتظار نداشتم اين هفته اين‌طوري باشي!
+شي؟!!!

16 آذر، روز دانش‌جو

16 آذر، روز دانش‌جو

… خاتمي هم مي‌خواهد حرف بزند. جمعيت اجازه نمي‌دهد. ما از بلندگوها صدا را مي‌شنويم. شعارهايي عليه خاتمي مي‌دهند ولي دقيق نمي‌فهميم Ú†Ù‡ مي‌گويند. خاتمي عصباني مي‌شود Ùˆ فرياد مي‌زند “کاري نکنين بيرون‌تون کنم!” همه عصباني مي شوند Ùˆ هو مي کنند. مي‌گويد آن‌هايي Ú©Ù‡ هو مي‌کنند همان‌هايي هستند Ú©Ù‡ به من راي نداده‌اند! [به نقل از بدون مرز با تغييرات]

از در و ديوار

از در و ديوار

1-بعد از بيست و چند سال زندگي‌ي مفيد، تازه UseNet را درست و حسابي کشف کردم و از آن هم خوش‌ام آمده است. چيز جالبي است، تازه خودِ خودِ ماوين مينسکي (Marvin Minsky) هم در آن فعالانه شرکت مي‌کند. تازه به همين طريق کاشف به عمل آمد که مايا ماتاريک (Maja Mataric) چند سال پيش مي‌خواسته مايکروويوش [اين اصطلاح صحيح نيست.] بفروشد (اين يکي به نفع‌ام هست لينک ندهم!).
2-از اين بحث Robust Algorithms (و اين!) خوش‌ام آمد. اگر کارم اين نبود و قرار بود اين روزها موضوع پروژه انتخاب کنم، شايد جدا به‌اش فکر مي‌کردم. گرچه هنوز هيچ ايده‌اي ندارم درباره‌ي موقعيت فعلي‌ي دانش بشر در اين‌باره.
3-ج.اي. مور (Ùˆ اين‌جا براي توضيح کامل‌تر)ØŒ ÙŠÚ© فيلسوف بوده است. مي‌گويند –و من هم قانع شده‌ام- Ú©Ù‡ آدم گلي بوده. جدا از اين موضوع، از تاثيرگذاران بر فلسفه‌ي تحليلي بوده است Ùˆ چيزي Ú©Ù‡ در پست قبل نوشتم به اين برمي‌گشت Ú©Ù‡ او مي‌خواست نشان دهد Ú©Ù‡ ايده‌آليسم –ساده بگويم: يعني اين‌که آن چيزهايي Ú©Ù‡ مي‌بينيم Ùˆ …ØŒ وجود خارجي ندارند Ùˆ همه زاييده‌ي ذهن‌مان هستند- صحيح نيست Ùˆ در عوض، ÙŠÚ© چيزهايي واقعا وجود دارند. استدلال‌اش بامزه است، ولي مرا قانع نمي‌کند (گرچه در حقيقت او اثبات نمي‌کند Ú©Ù‡ ايده‌آليسم نمي‌تواند (منطقي) وجود داشته باشد، بلکه نشان مي‌دهد Ú©Ù‡ ساده‌ترين راه ممکن نيست Ùˆ انتخاب به‌تر رئاليسم است. ÙŠÚ© هم‌چنين چيزي خلاصه!).
4-وبلاگ‌ها هر Ú†Ù‡ باشند، …ØŒ لطفا موسيقي پخش نکنيد – يا صورت پيش‌فرض قرارش ندهيد (البته حالا Ú©Ù‡ اين را مي‌نويسم، تقريبا کم‌تر وبلاگي اين‌کار را مي‌کند. قبلا خيلي اعصاب‌خردکن بود وقتي از بيست صفحه‌اي Ú©Ù‡ باز کرده‌اي، پنج‌تاي‌اش در حال پخش موسيقي بودند).
5-چي؟! چي؟! ÙŠÚ© چيزي مي‌خواستم بگويم‌ها … اممم …
6-ديده‌اي آدم‌ها وقتي خيلي کار داشته باشند،‌ قفل مي‌کنند و هيچ‌کاري را انجام نمي‌دهند؟ همان!
7-…!!!

سرماي هوا و ج.ا. مور

سرماي هوا و ج.ا. مور

مي‌خواهيد باور کنيد،‌ مي‌خواهيد نکنيد،‌ اما هوا جدا سرد شده است! شما هم قبول داريد؟! خيلي خوب!! جي. اي. مور (G.E. Moore) درست از همين نقطه شروع مي‌کند به لفاظي و ثابت مي‌کند که ما با يک متافيزيک ايده‌آليستي طرف نيستيم و در عوض ماجرا رئاليستي است.

اختلاف نسل‌ها

اختلاف نسل‌ها

پسره مي‌گويد: “اين دختره خيلي open mindedه، در ضمن با من خوب راه مي‌آد” Ùˆ بعد ادامه مي‌دهد “در ضمن چون او متولد Leo هست Ùˆ من هم Aquarius،‌ پس خيلي با هم match هستيم”.
قبلاها پسرها مي‌گفتند: “خاتون با وجنات است، در سر دارم Ú©Ù‡ چراغ خانه‌ام بکنم‌اش”.
هممم …