ضدخاطرات من
ضدخاطرات سه ساله شد.
ضدخاطرات سه ساله شد.
… Ùˆ 13 کودک در آتش‌ها مي‌سوزند.
خب، ÙŠÚ©ÙŠ از چيزهايي Ú©Ù‡ اذيت‌ام مي‌کند –و دوست دارم آن را بلند بلند در اين‌جا بگويم- اين است Ú©Ù‡ آن‌قدر Ú©Ù‡ بايد دوست‌هاي‌ام را نمي‌بينم Ùˆ خبري ازشان ندارم (گويا دچار ÙŠÚ© بيماري شده‌ام Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ مي‌گذرد کم‌تر وقت خالي پيدا مي‌کنم). طبيعي است Ú©Ù‡ آن‌ها هم زياد خوشنود از اين وضعيت نباشند. اممم … نمي‌خواهم اسم تک‌تک دوستان‌ام را Ú©Ù‡ دل‌ام براي‌شان تنگ شده بياورم (Ú©Ù‡ Ú©Ù… نيستند)،‌ اما دوست دارم بدانند Ú©Ù‡ به يادشان هستم. ببخشاييد از اين وضعيت!
“روز قيامت، خدا نمي‌آد مواخذه‌ام کنه Ú©Ù‡ چرا معجزه‌ي اون روي زمين رو کشتم؟!” (Green Mile)
براي‌ام عجيب است Ú©Ù‡ چرا اين تومار اين‌قدر کند پيش مي‌رود. خليج Ùارس مهم است (چون به هويت ما برمي‌گردد)ØŒ اما مقابله با سانسور هم Ú©Ù… اهميت‌تر نيست (چون به Ùعليت ما برمي‌گردد). کس‌اي هست بگويد چرا دل‌اش نمي‌خواهد آن تومار را امضا کند؟!
من
غول بزرگ خوش‌Øالي را
نمي‌شناسم که در کوهي مسکن ندارد
و مغزش را در يک گيتار برقي‌ي متاليک
مي‌خراشد سÙت Ùˆ سÙت
غول بزرگ خوش‌Øالي
که روزها از يک پيشته نمي‌ميرد
و شب‌ها از يک پيشته‌ي ديگر به دنيا نخواهد آمد (-من)
و اين:
من
پري کوچک غمگيني را
مي‌شناسم که در اقيانوسي مسکن دارد
و دل‌اش را در يک ني‌لبک چوبين
مي‌نوازد آرام آرام
پري کوچک غمگيني
که شب از يک بوسه مي‌ميرد
Ùˆ سØرگاه از ÙŠÚ© بوسه به دنيا خواهد آمد. (-Ùروغ Ùرخ‌زاد)
چرا اولي عجيب و ناشناس است و دومي نيست؟!
يک‌اي را مي‌شناسم Ú©Ù‡ چون کواين خوانده بود (Ùˆ لابد “دو جزم”اش را)ØŒ همه‌ي قطعيت‌ دانش‌اش نسبت به دنياي اطرا٠را از دست داده Ùˆ تقريبا به وضعيت نيمه عارÙانه‌اي رسيده بود. نمي‌دانم چرا، اما آدم به‌تر است زياد متاثر نشود.
Ùکر کنم دچار ÙŠÚ© مدل fetishاي شده‌ام Ú©Ù‡ علاقه‌ي شديدي در نامه‌نگاري با اجنبي‌ها پيدا کرده‌ام.
Ù¾.Ù†: fetish (Ùتيش) البته اين‌طوري‌ها نيست! Ùتيش –Øداقل از ديدگاه Ùرويدي‌ي آن- ÙŠÚ© ماجراي جنسي است: سوژه‌ي واپس‌رانده، ابژه‌ي ديگري را جانشين ابژه‌ي اصلي‌ي جنسي مي‌کند. البته شايد هم دقيق نمي‌گويم Ùˆ البته شايد هم ديگراني –غير از Ùرويد- باشند Ú©Ù‡ درباره‌ي آن صØبت کرده باشند.
گمان‌ام Ú¯Ùتن ندارد Ú©Ù‡ برويد Ùˆ اين‌جا را امضا کنيد! دارد؟!
خوش‌ام مي‌آيد وقتي مي‌بينم کس‌اي با اسم استادهاي‌ام سر از سايت من در آورده است. اگر اسم Ùˆ Ùاميل هر شخص را وارد کنيم، به جز دکتر لوکس (caro lucas) نازنين Ú©Ù‡ در صÙØه‌ي دوم Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ پيدا مي‌شود، بقيه در همان صÙØه‌ي اول ياÙت مي‌شوند. خنده‌دارش اين‌که تاثير همان ÙŠÚ© مقاله‌ي چاپ نشده‌اي Ú©Ù‡ من با ÙŠÚ©ÙŠ از “استادان بزرگ” دارم بيش از Ú©Ù„ Ùعاليت بين دوران Ùعاليت پيشا-کنترلي تا پسا-کنترلي‌ي استاد معظم است.
گمان مي‌کنم بخش‌اي از ارزش‌ها عوض شده است Ú©Ù‡ من يک‌جورهايي Øس خوش‌آيندي از “مشهور بودن” در اينترنت پيدا مي‌کنم. يعني گمان مي‌کنم Ú©Ù‡ تنها Ùلان مدرک يا سواد Ùلان چيز را داشتن Ùˆ … ديگر تنها ارزش لازم نيست، بلکه علاوه بر آن‌ها “در بالاي ليست موتورهاي جستجو بودن” نيز اهميت پيدا کرده است!
(به نظرم اين ارزش با اين‌که شايد مطابقتي با ارزش‌هاي پيشينيان عارÙ‌مان نداشته باشد، اما Ú©Ù…Ù Ú©Ù… خيلي پراگماتيک است: من کسان‌اي را در Øوزه‌ي تخصصي‌ام مي‌شناسم Ú©Ù‡ معرو٠باشند Ùˆ معرو٠بودن هم معادل زياد در Ùهرست نويسندگان مقالات بودن، زياد مرجوع بودن، زياد در Ú©Ù†Ùرانس‌ها شرکت کردن Ùˆ راØت ياÙت شدن در اينترنت است).
با اين‌‌که Orkut (ارکات!) کلا براي جوانان ايراني چيز خوبي نيست Ùˆ از ديدگاه سودگرايانه کار مناسبي است، اما بستن آن هم از ديدگاه انسان‌گرايانه کاملا غلط است! به همين دليل، اين تومار بر مخالÙت با اين Ùيلترينگ را امضا کنيد.
[در مورد ارکات قبلا اين‌ها را نوشته بودم:
-Orkut
–Orkut Ùˆ شبکه‌هاي اجتماعي (اين را پويان نوشته بود!)
-Orkut and Small-world network
-Orkut، شبکه‌هاي انساني و سرمايه‌ي اجتماعي
-ويروس قديمي‌ي ما (همم … اين البته Ùقط يک‌جورهايي مربوط به ارکات است)
-در جستجوي صمد (اين هم يک ماجراي پليسي-ارکاتي است يا به‌تر بگويم بود با پاين غير Happy End!)
]
هیچ وقت به یک Ú©Ù†Ùرانس ایرانی مقاله Ù†Ùرستید!
[مگر این‌که مقاله‌تان راجع به خود ایران باشد. گرچه Øتی برای آن مقالات به‌ترست به جاهای دیگر بÙرستید.]
Ú©Ù†Ùرانس ایرانی به درد نمي‌خورد، چون:
1-مخاطبان آن بسیار کم‌اند. مقاله‌ات در به‌ترین Øالت تنها توسط متخصصان ایرانی خوانده مي‌شود Ùˆ اگر واقعا تØقیق جدي‌ Ùˆ در مرز دانش‌ای کرده باشی، در به‌ترین Øالت بیش از پنج Ù†Ùر در کشور نیستند Ú©Ù‡ بÙهمند چرا کارت مهم است. در Ú©Ù†Ùرانس‌های داخلی مقالات مي‌سوزند.
2-مقاله‌ات چون به صورت بین‌المللی Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ø´Ø¯Ù‡ است،‌ ارزش‌اش پایین مي‌آید.
3-درست به همان دلیل شماره 1ØŒ داور مناسب Ùˆ متخصص وجود ندارد. مقالات یا داوری نمي‌شود، یا به صورت Ùله‌ای داوری مي‌شود: یک متخصص رشته‌ی متÙاوت مقاله‌ی تو را ارزیابی مي‌کند Ùˆ طبیعتا هیچ چیزی هم از آن نمي‌Ùهمد. اگر آدم با معرÙتی باشد یا نظر مثبت مي‌دهد یا نظری نمي‌دهد، اما اگر چندان از معرÙت بویی نبرده باشد،‌ مقاله‌ات را رد مي‌کند.
4-نتیجه‌ی بررسي‌ی داوران –به Ùرض وجود- به نویسنده‌ها داده نمي‌شود. در نتیجه نویسنده نمي‌تواند از Ùیدبک
عده‌ای متخصص استÙاده کند. تا به Øال پنج مقاله به Ú©Ù†Ùرانس‌های ایرانی Ùرستاده‌ام Ùˆ Øتی یکي‌شان نیز Ùیدبک نداشته است. (مثال جدیدش دهمین Ú©Ù†Ùرانس سالانه انجمن کامپیوتر ایران یا همان 10th Annual Computer Society of Iran Computer Conference – CSICC 2005. مثال قدیمي‌تر هم Ú©Ù†Ùرانس مهندسی برق ایران در سال پیش – ICEE).
5-بسیاری از داوران ایرانی –متاسÙانه- مشکل دارند! در آخرین موردش، داور !%@#$# تنها به دلیل سبک نگارش بي‌Ùاصله‌نویسي‌‌ام،‌ مقاله‌ام را رد کرد. خیلی دوست دارم به چشم‌هاي‌اش زل بزنم! (باز هم از ویژگي‌های Ú©Ù†Ùرانس کامپیوتر ایران – CSICC).
6-Ú©Ù†Ùرانس‌های ایرانی بي‌نظم Ùˆ ترتیب است. هیچ چیزش سر وقت نیست Ùˆ هیچ مسوول پاسخ‌گویی وجود ندارد. (مثال‌اش همین Ú©Ù†Ùرانس انجمن کامپیوتر ایران!!! طر٠نامه‌ی رسمي‌ی مرا یا جواب نمي‌دهد یا اگر بدهد، پنگلیش مي‌دهد. Ú©Ù†Ùرانس برق پارسال هم همین‌طور بود).
7-باندبازی! (نمي‌خواهم بگویم، اما Ú©Ù†Ùرانس مهندسی برق -آن‌طور Ú©Ù‡ بزرگان مي‌گویند- این‌گونه است).
8-خیلی از Ú©Ù†Ùرانس‌های داخلی آن‌قدر سطØي‌نگرند Ú©Ù‡ شانس پذیرش مقالات انگلیسی را خیلی Ú©Ù… مي‌کنند چون Øدس مي‌زنند Ú©Ù‡ آن مقالات قبلا به Ú©Ù†Ùرانس خارجي‌ای Ùرستاده شده است ولی پذیرÙته نشده (این هم تجربه‌ی Iranian Conference on Electrical Engineering!!!).
9-کباب‌های Ú©Ù†Ùرانس داخلی یا نپخته است یا سرد!
Ù¾.Ù†: هاها! مشخص است دارم یک‌جورهایی سعی مي‌کنم سایت خودم را بالاتر از لیست آن‌ها قرار دهم تا از این پس اگر کس‌ای خواست به دنبال Ú©Ù†Ùرانس کامپیوتر یا Ú©Ù†Ùرانس برق بگردد، اول از این‌جا سر در بیاورد. این Ú¯Ùته‌ها چیز عجیب Ùˆ غریبی نیست Ùˆ خیلي‌ها Ú©Ù‡ در جریان هستند از آن اطلاع کامل دارند. وجود باندبازی Ùˆ … هم Ú¯Ùته‌ی خودم نیست بلکه از استادی است Ú©Ù‡ تا به Øال ده‌ها مقاله در Ú©Ù†Ùرانس برق چاپ کرده است. مي‌دانم Ú©Ù‡ رتبه‌ی سایت انجمن کامپیوتر خیلی پایین است به طوری Ú©Ù‡ Øتی جستجوی CSICC -Ú©Ù‡ مختصرشده‌ی نام Ú©Ù†Ùرانس است- به این راØتي‌ها به سایت Ú©Ù†Ùرانس برنمي‌گردد. اگر دوست داشتید، مي‌توانید با دادن لیتکی به این نوشته‌ام به نام Ú©Ù†Ùرانس کامپیوتر انجمن کامپیوتر ایران Ùˆ آدرس این پست‌ام به این کار Ú©Ù…Ú© کند. البته ترجیØا Ùقط کسانی Ú©Ù‡ خودشان به این موضوع باور دارند چنین کاری بکنند.
مي‌داني Ú©Ù‡ نسبت به بعضي‌ها Ú†Ù‡ Øسي دارم؟! اسم Øس‌ام را نمي‌توانم بگويم، اما ÙŠÚ© “چشم‌شان کور” در وسط آن بد Ùˆ بي‌راه‌اي Ú©Ù‡ به‌شان مي‌گويم “Øتما” وجود دارد. سه Ù‡Ùته است دارم داد Ùˆ هوار مي‌کنم، طر٠انگار خودش تازه به کش٠جديدي نايل شده Ú©Ù‡ اين‌طور در بوق Ùˆ کرناي وبلاگ‌اش مي‌کند. مهم‌تر از همه،‌ دل‌ام براي آن اØمق‌اي Ú©Ù‡ نوشت “سه سال است وبلاگ‌ها Ùيلتر مي‌شود، آقا تازه Ùهميده!” Øدود 10dB بيش‌تر مي‌سوزد. هممم … مهم نيست! دو نکته در اين ميان قابل کش٠است: ول‌اش Ú©Ù†!
Ù¾.Ù†: البته “چشم‌شان کور” با اين‌که در Øس‌ام وجود دارد، اما در عمل هيچ موضوعيت‌اي ندارد چون همه‌مان دقيقا از ÙŠÚ© نوع دود استÙاده مي‌کنيم – اگر دود مال من بدتر نباشد!
به نقل از شاه‌زاده‌ي آسمان‌ها:
“با آب‌گيري سد سيوند بخش عمده Ù…Øوطه پاسارگارد زير آب خواهد رÙت از جمله تنگه بلاغي Ú©Ù‡ راه شاهي معرو٠دوره هخامنشي است. نماينده يونسکو به مسئولان ميراث Ùرهنگي ايران هشدار داده Ú©Ù‡ آب‌گيري اين سد به معناي ÙŠÚ© Ùاجعه غيرقابل جبران خواهد بود – Ùاجعه‌اي Ú©Ù‡ به معناي از بين بردن 1000 سال Ùرهنگ Ùˆ تمدن ايراني Ùˆ آثار باستاني متعددي است. تنگه بلاغي با آثار باستاني متعلق به دوره‌هاي هخامنشي، اشکاني، ساساني Ùˆ مهم‌تر از آن با غارهايي متعلق به دوران پيش از تاريخ در بين Ù…Øوطه‌هاي باستاني کم‌نظير است. با تمام اين توصيÙات به نظر مي‌رسد آب‌گيري اين سد صورت خواهد گرÙت. آب‌گيري Ú©Ù‡ به Ú¯Ùته روزنامه گاردين اين منطقه را ظر٠دو سال به زير آب خواهد کشيد Ùˆ راه اصلي بين تخت‌جمشيد Ùˆ پاسارگارد از ميان خواهد رÙت. …”
براي توضيØات بيش‌تر مي‌توانيد به اين دو خبر جام‌جم (1 Ùˆ 2)ØŒ اين خبر شرق Ùˆ هم‌چنين وبلاگ شاه‌زاده‌ي آسمان‌ها مراجعه کنيد.
اين نوشته بØث‌اي است درباره‌ي خشونت Ùˆ ايمان. بØث‌اي ديالکتيک Ú©Ù‡ در آن Øداقل نظر من در ميانه‌ي راه تصØÙŠØ Ø´Ø¯Ù‡ است:
در ÙŠÚ©ÙŠ از پست‌هاي پيشين‌ام چنين چيزي را نوشته بودم: “چيزي نمانده تا Ù„Øظه‌اي Ú©Ù‡ از تلاش کم‌Ùايده‌ي عيسي Ù…Ø³ÙŠØ 2005 سال گذشته باشد: هم‌چنان هم‌ديگر را گاز مي‌گيريم Ùˆ ÙˆØشي‌ترين‌هاي‌مان، با ايمان‌ترين‌هاي‌مان هستند!”
که يکي از خوانندگان اين‌جا به نام بهار –که من قبلا از طريق وبلاگ پويان با او آشنا بودم- براي‌ام نوشت:
…