Browsed by
Month: January 2005

دوست ندارم اين وضعيت را

دوست ندارم اين وضعيت را

خب، ÙŠÚ©ÙŠ از چيزهايي Ú©Ù‡ اذيت‌ام مي‌کند –و دوست دارم آن را بلند بلند در اين‌جا بگويم- اين است Ú©Ù‡ آن‌قدر Ú©Ù‡ بايد دوست‌هاي‌ام را نمي‌بينم Ùˆ خبري ازشان ندارم (گويا دچار ÙŠÚ© بيماري شده‌ام Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ مي‌گذرد کم‌تر وقت خالي پيدا مي‌کنم). طبيعي است Ú©Ù‡ آن‌ها هم زياد خوشنود از اين وضعيت نباشند. اممم … نمي‌خواهم اسم تک‌تک دوستان‌ام را Ú©Ù‡ دل‌ام براي‌شان تنگ شده بياورم (Ú©Ù‡ Ú©Ù… نيستند)،‌ اما دوست دارم بدانند Ú©Ù‡ به يادشان هستم. ببخشاييد از اين وضعيت!

Green Mile

Green Mile

“روز قيامت، خدا نمي‌آد مواخذه‌ام کنه Ú©Ù‡ چرا معجزه‌ي اون روي زمين رو کشتم؟!” (Green Mile)

اين تومار کند

اين تومار کند

براي‌ام عجيب است که چرا اين تومار اين‌قدر کند پيش مي‌رود. خليج فارس مهم است (چون به هويت ما برمي‌گردد)، اما مقابله با سانسور هم کم اهميت‌تر نيست (چون به فعليت ما برمي‌گردد). کس‌اي هست بگويد چرا دل‌اش نمي‌خواهد آن تومار را امضا کند؟!

غول پنهان زبان

غول پنهان زبان

من
غول بزرگ خوش‌حالي را
نمي‌شناسم که در کوهي مسکن ندارد
و مغزش را در يک گيتار برقي‌ي متاليک
مي‌خراشد سفت و سفت
غول بزرگ خوش‌حالي
که روزها از يک پيشته نمي‌ميرد
و شب‌ها از يک پيشته‌ي ديگر به دنيا نخواهد آمد
(-من)
و اين:

من
پري کوچک غمگيني را
مي‌شناسم که در اقيانوسي مسکن دارد
و دل‌اش را در يک ني‌لبک چوبين
مي‌نوازد آرام آرام
پري کوچک غمگيني
که شب از يک بوسه مي‌ميرد
و سحرگاه از يک بوسه به دنيا خواهد آمد.
(-فروغ فرخ‌زاد)

چرا اولي عجيب و ناشناس است و دومي نيست؟!

دوست کواين‌زده‌ي من

دوست کواين‌زده‌ي من

يک‌اي را مي‌شناسم Ú©Ù‡ چون کواين خوانده بود (Ùˆ لابد “دو جزم”اش را)ØŒ همه‌ي قطعيت‌ دانش‌اش نسبت به دنياي اطراف را از دست داده Ùˆ تقريبا به وضعيت نيمه عارفانه‌اي رسيده بود. نمي‌دانم چرا، اما آدم به‌تر است زياد متاثر نشود.

فتيش نامه‌نگاري با اجنبي

فتيش نامه‌نگاري با اجنبي

فکر کنم دچار يک مدل fetishاي شده‌ام که علاقه‌ي شديدي در نامه‌نگاري با اجنبي‌ها پيدا کرده‌ام.

پ.ن: fetish (فتيش) البته اين‌طوري‌ها نيست! فتيش –حداقل از ديدگاه فرويدي‌ي آن- يک ماجراي جنسي است: سوژه‌ي واپس‌رانده، ابژه‌ي ديگري را جانشين ابژه‌ي اصلي‌ي جنسي مي‌کند. البته شايد هم دقيق نمي‌گويم و البته شايد هم ديگراني –غير از فرويد- باشند که درباره‌ي آن صحبت کرده باشند.

ارزش‌ها و موتورهاي جستجو

ارزش‌ها و موتورهاي جستجو

خوش‌ام مي‌آيد وقتي مي‌بينم کس‌اي با اسم استادهاي‌ام سر از سايت من در آورده است. اگر اسم Ùˆ فاميل هر شخص را وارد کنيم، به جز دکتر لوکس (caro lucas) نازنين Ú©Ù‡ در صفحه‌ي دوم Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ پيدا مي‌شود، بقيه در همان صفحه‌ي اول يافت مي‌شوند. خنده‌دارش اين‌که تاثير همان ÙŠÚ© مقاله‌ي چاپ نشده‌اي Ú©Ù‡ من با ÙŠÚ©ÙŠ از “استادان بزرگ” دارم بيش از Ú©Ù„ فعاليت بين دوران فعاليت پيشا-کنترلي تا پسا-کنترلي‌ي استاد معظم است.
گمان مي‌کنم بخش‌اي از ارزش‌ها عوض شده است Ú©Ù‡ من يک‌جورهايي حس خوش‌آيندي از “مشهور بودن” در اينترنت پيدا مي‌کنم. يعني گمان مي‌کنم Ú©Ù‡ تنها فلان مدرک يا سواد فلان چيز را داشتن Ùˆ … ديگر تنها ارزش لازم نيست، بلکه علاوه بر آن‌ها “در بالاي ليست موتورهاي جستجو بودن” نيز اهميت پيدا کرده است!
(به نظرم اين ارزش با اين‌که شايد مطابقتي با ارزش‌هاي پيشينيان عارف‌مان نداشته باشد، اما کمِ کم خيلي پراگماتيک است: من کسان‌اي را در حوزه‌ي تخصصي‌ام مي‌شناسم که معروف باشند و معروف بودن هم معادل زياد در فهرست نويسندگان مقالات بودن، زياد مرجوع بودن، زياد در کنفرانس‌ها شرکت کردن و راحت يافت شدن در اينترنت است).

مخالفت با بستن ارکات

مخالفت با بستن ارکات

با اين‌‌که Orkut (ارکات!) کلا براي جوانان ايراني چيز خوبي نيست و از ديدگاه سودگرايانه کار مناسبي است، اما بستن آن هم از ديدگاه انسان‌گرايانه کاملا غلط است! به همين دليل، اين تومار بر مخالفت با اين فيلترينگ را امضا کنيد.
[در مورد ارکات قبلا اين‌ها را نوشته بودم:
-Orkut
Orkut و شبکه‌هاي اجتماعي (اين را پويان نوشته بود!)
-Orkut and Small-world network
-Orkut، شبکه‌هاي انساني و سرمايه‌ي اجتماعي
-ويروس قديمي‌ي ما (همم … اين البته فقط يک‌جورهايي مربوط به ارکات است)
-در جستجوي صمد (اين هم يک ماجراي پليسي-ارکاتي است يا به‌تر بگويم بود با پاين غير Happy End!)
]

چرا کنفرانس‌های ایرانی به درد نخورند: نمونه‌هایی از کنفرانس سالانه انجمن کامپیوتر ایران و کنفرانس مهندسی برق ايران

چرا کنفرانس‌های ایرانی به درد نخورند: نمونه‌هایی از کنفرانس سالانه انجمن کامپیوتر ایران و کنفرانس مهندسی برق ايران

هیچ وقت به یک کنفرانس ایرانی مقاله نفرستید!

[مگر این‌که مقاله‌تان راجع به خود ایران باشد. گرچه حتی برای آن مقالات به‌ترست به جاهای دیگر بفرستید.]

کنفرانس ایرانی به درد نمي‌خورد، چون:

1-مخاطبان آن بسیار کم‌اند. مقاله‌ات در به‌ترین حالت تنها توسط متخصصان ایرانی خوانده مي‌شود و اگر واقعا تحقیق جدي‌ و در مرز دانش‌ای کرده باشی، در به‌ترین حالت بیش از پنج نفر در کشور نیستند که بفهمند چرا کارت مهم است. در کنفرانس‌های داخلی مقالات مي‌سوزند.

2-مقاله‌ات چون به صورت بین‌المللی مطرح نشده است،‌ ارزش‌اش پایین مي‌آید.

3-درست به همان دلیل شماره 1، داور مناسب و متخصص وجود ندارد. مقالات یا داوری نمي‌شود، یا به صورت فله‌ای داوری مي‌شود: یک متخصص رشته‌ی متفاوت مقاله‌ی تو را ارزیابی مي‌کند و طبیعتا هیچ چیزی هم از آن نمي‌فهمد. اگر آدم با معرفتی باشد یا نظر مثبت مي‌دهد یا نظری نمي‌دهد، اما اگر چندان از معرفت بویی نبرده باشد،‌ مقاله‌ات را رد مي‌کند.

4-نتیجه‌ی بررسي‌ی داوران –به فرض وجود- به نویسنده‌ها داده نمي‌شود. در نتیجه نویسنده نمي‌تواند از فیدبک

عده‌ای متخصص استفاده کند. تا به حال پنج مقاله به کنفرانس‌های ایرانی فرستاده‌ام Ùˆ حتی یکي‌شان نیز فیدبک نداشته است. (مثال جدیدش دهمین کنفرانس سالانه انجمن کامپیوتر ایران یا همان 10th Annual Computer Society of Iran Computer Conference – CSICC 2005. مثال قدیمي‌تر هم کنفرانس مهندسی برق ایران در سال پیش – ICEE).

5-بسیاری از داوران ایرانی –متاسفانه- مشکل دارند! در آخرین موردش، داور !%@#$# تنها به دلیل سبک نگارش بي‌فاصله‌نویسي‌‌ام،‌ مقاله‌ام را رد کرد. خیلی دوست دارم به چشم‌هاي‌اش زل بزنم! (باز هم از ویژگي‌های کنفرانس کامپیوتر ایران – CSICC).

6-کنفرانس‌های ایرانی بي‌نظم و ترتیب است. هیچ چیزش سر وقت نیست و هیچ مسوول پاسخ‌گویی وجود ندارد. (مثال‌اش همین کنفرانس انجمن کامپیوتر ایران!!! طرف نامه‌ی رسمي‌ی مرا یا جواب نمي‌دهد یا اگر بدهد، پنگلیش مي‌دهد. کنفرانس برق پارسال هم همین‌طور بود).

7-باندبازی! (نمي‌خواهم بگویم، اما کنفرانس مهندسی برق -آن‌طور که بزرگان مي‌گویند- این‌گونه است).

8-خیلی از کنفرانس‌های داخلی آن‌قدر سطحي‌نگرند که شانس پذیرش مقالات انگلیسی را خیلی کم مي‌کنند چون حدس مي‌زنند که آن مقالات قبلا به کنفرانس خارجي‌ای فرستاده شده است ولی پذیرفته نشده (این هم تجربه‌ی Iranian Conference on Electrical Engineering!!!).

9-کباب‌های کنفرانس داخلی یا نپخته است یا سرد!

Ù¾.Ù†: هاها! مشخص است دارم یک‌جورهایی سعی مي‌کنم سایت خودم را بالاتر از لیست آن‌ها قرار دهم تا از این پس اگر کس‌ای خواست به دنبال کنفرانس کامپیوتر یا کنفرانس برق بگردد، اول از این‌جا سر در بیاورد. این گفته‌ها چیز عجیب Ùˆ غریبی نیست Ùˆ خیلي‌ها Ú©Ù‡ در جریان هستند از آن اطلاع کامل دارند. وجود باندبازی Ùˆ … هم گفته‌ی خودم نیست بلکه از استادی است Ú©Ù‡ تا به حال ده‌ها مقاله در کنفرانس برق چاپ کرده است. مي‌دانم Ú©Ù‡ رتبه‌ی سایت انجمن کامپیوتر خیلی پایین است به طوری Ú©Ù‡ حتی جستجوی CSICC -Ú©Ù‡ مختصرشده‌ی نام کنفرانس است- به این راحتي‌ها به سایت کنفرانس برنمي‌گردد. اگر دوست داشتید، مي‌توانید با دادن لیتکی به این نوشته‌ام به نام کنفرانس کامپیوتر انجمن کامپیوتر ایران Ùˆ آدرس این پست‌ام به این کار Ú©Ù…Ú© کند. البته ترجیحا فقط کسانی Ú©Ù‡ خودشان به این موضوع باور دارند چنین کاری بکنند.

CSICC

Computer Society of Iran Computer Conference

ICEE

Iranian Conference on Electrical Engineering

 

حس فيلتر شده

حس فيلتر شده

مي‌داني Ú©Ù‡ نسبت به بعضي‌ها Ú†Ù‡ حسي دارم؟! اسم حس‌ام را نمي‌توانم بگويم، اما ÙŠÚ© “چشم‌شان کور” در وسط آن بد Ùˆ بي‌راه‌اي Ú©Ù‡ به‌شان مي‌گويم “حتما” وجود دارد. سه هفته است دارم داد Ùˆ هوار مي‌کنم، طرف انگار خودش تازه به کشف جديدي نايل شده Ú©Ù‡ اين‌طور در بوق Ùˆ کرناي وبلاگ‌اش مي‌کند. مهم‌تر از همه،‌ دل‌ام براي آن احمق‌اي Ú©Ù‡ نوشت “سه سال است وبلاگ‌ها فيلتر مي‌شود، آقا تازه فهميده!” حدود 10dB بيش‌تر مي‌سوزد. هممم … مهم نيست! دو نکته در اين ميان قابل کشف است: ول‌اش Ú©Ù†!

Ù¾.Ù†: البته “چشم‌شان کور” با اين‌که در حس‌ام وجود دارد، اما در عمل هيچ موضوعيت‌اي ندارد چون همه‌مان دقيقا از ÙŠÚ© نوع دود استفاده مي‌کنيم – اگر دود مال من بدتر نباشد!

فاجعه‌اي در تاريخ تمدن: به زير آب رفتن تنگه‌ي بلاغي

فاجعه‌اي در تاريخ تمدن: به زير آب رفتن تنگه‌ي بلاغي

به نقل از شاه‌زاده‌ي آسمان‌ها:
“با آب‌گيري سد سيوند بخش عمده محوطه پاسارگارد زير آب خواهد رفت از جمله تنگه بلاغي Ú©Ù‡ راه شاهي معروف دوره هخامنشي است. نماينده يونسکو به مسئولان ميراث فرهنگي ايران هشدار داده Ú©Ù‡ آب‌گيري اين سد به معناي ÙŠÚ© فاجعه غيرقابل جبران خواهد بود – فاجعه‌اي Ú©Ù‡ به معناي از بين بردن 1000 سال فرهنگ Ùˆ تمدن ايراني Ùˆ آثار باستاني متعددي است. تنگه بلاغي با آثار باستاني متعلق به دوره‌هاي هخامنشي، اشکاني، ساساني Ùˆ مهم‌تر از آن با غارهايي متعلق به دوران پيش از تاريخ در بين محوطه‌هاي باستاني کم‌نظير است. با تمام اين توصيفات به نظر مي‌رسد آب‌گيري اين سد صورت خواهد گرفت. آب‌گيري Ú©Ù‡ به گفته روزنامه گاردين اين منطقه را ظرف دو سال به زير آب خواهد کشيد Ùˆ راه اصلي بين تخت‌جمشيد Ùˆ پاسارگارد از ميان خواهد رفت. …”
براي توضيحات بيش‌تر مي‌توانيد به اين دو خبر جام‌جم (1 و 2)، اين خبر شرق و هم‌چنين وبلاگ شاه‌زاده‌ي آسمان‌ها مراجعه کنيد.

ايمان و خشونت: چند نظر

ايمان و خشونت: چند نظر

اين نوشته بحث‌اي است درباره‌ي خشونت و ايمان. بحث‌اي ديالکتيک که در آن حداقل نظر من در ميانه‌ي راه تصحيح شده است:

در ÙŠÚ©ÙŠ از پست‌هاي پيشين‌ام چنين چيزي را نوشته بودم: “چيزي نمانده تا لحظه‌اي Ú©Ù‡ از تلاش کم‌فايده‌ي عيسي مسيح 2005 سال گذشته باشد: هم‌چنان هم‌ديگر را گاز مي‌گيريم Ùˆ وحشي‌ترين‌هاي‌مان، با ايمان‌ترين‌هاي‌مان هستند!”

که يکي از خوانندگان اين‌جا به نام بهار –که من قبلا از طريق وبلاگ پويان با او آشنا بودم- براي‌ام نوشت:

Read More Read More