درهم و برهم‌هايي در روز ملي شدن صنعت نفت

درهم و برهم‌هايي در روز ملي شدن صنعت نفت

-آيا هيچ دقت کرده‌ايد که ما از فسيل‌ها نان مي‌خوريم و به دانش‌گاه مي‌رويم و کشف علم مي‌کنيم؟ ما نفت داريم، پس خوب‌ايم!

-29 اسفند شده است! روز ملي شدن نفت و اين جور قضايا. چند سال پيش بود که کلي آدم فاميل و غيرفاميل زحمت مي‌کشيدند تا ما به يک نوايي برسيم. خب، خسته نباشيد! فاتحه بخوانيد.

-راستي جالب نيست که خيلي از آدم‌هاي نام‌آور، روزگاري يک ربطي به اين خانه داشته‌اند؟ از همان دري که من هر روز –هر روز که نه!- از آن رد مي‌شوم رد شده‌اند، در �مان حوض (استخر؟) که من در بچگي شنا مي‌کردم،‌ وضو مي‌گرفتند و به همين تلفن ما زنگ مي‌زدند. جالب است که خيلي چيزها پشت همين ميزي که چند متر آن‌طرف‌ترم قرار گرفته است نوشته شده است و خيلي چيزهاي ديگر. حضور روح‌ها را حس مي‌کني؟

-نفت گويا قرار بود همين‌طوري خرج نشود. سازمان برنامه و بودجه‌اي به وجود آورده شد تا آن‌جا تصميم گرفته شود تا پول نفت را براي کدام پروژه‌ي عمراني صرف کند. يعني نفت قرار نبود هزينه‌هاي جاري‌ي کشور را تامين کند. خب،‌ همه چيز عوض مي‌شود.

-وضعيت خوب نيست. نفت زياد داريم ولي عرضه‌ي کاري را هم نداريم. نفت بد عادت‌مان کرد. خب، Ú†Ù‡ مي‌شود کرد؟ ما هم کشور را ترک مي‌کنيم تا ديگر در اين خراب شده نباشيم. نفت خراب‌اش کرد؟ نه! نفت “هم” خراب‌اش کرد!

-مصاحبه‌ي اوريانا فالاچي با محمدرضا پهلوي را مي‌خواندم. هميشه گفته‌ام Ú©Ù‡ از مصاحبه خواندن لذت مي‌برم. به اعتقادم ÙŠÚ©ÙŠ از روش‌هاي خيلي خوب براي شناخت ÙŠÚ© موضوع-فرد است. محمدرضا شاه عجيب‌تر از چيزي بود Ú©Ù‡ فکر مي‌کردم. فالاچي هم همين نظر را داشت. شاه درست جايي قرار گرفته بود Ú©Ù‡ سنت Ùˆ مدرنيته، خرافات Ùˆ علم به هم مي‌رسند. من هيچ‌وقت علاقه‌ي خاصي به محمدرضا شاه نداشته‌ام ولي هيچ وقت بي‌عرضه‌گي‌اش را نمي‌توانم ببخشايم. اما در اين مصاحبه اين‌گونه به نظر مي‌رسد Ú©Ù‡ افکار شاه آن‌قدرها بد نبود. راستي، خيلي جالب است ÙŠÚ©ÙŠ از چند شاه باقي‌ي مانده‌ي دنيا بودن‌ها! آدم را ياد آخرين تک‌شاخ، اژدهاي داخل آتشفشان Ùˆ مواردي از اين دست مي‌اندازد. راستي محمدرضا شاه جدا فکر مي‌کرد Ú©Ù‡ روح داريوش در او حلول کرده است! جدا از آن، گمان مي‌کرد Ú©Ù‡ امام زمان را هم ملاقات کرده است. خب،‌ اين‌طوري مي‌شود Ú©Ù‡ آدم به صرافت گفتن “کوروش! آسوده بخواب Ú©Ù‡ ما بيداريم!” مي‌افتد.

-آمريکا براي ما شاخ و شانه مي‌کشد؟ بي‌خود مي‌کند! به همين دليل عنوان ضدخاطرات و Thesilog را امروز –و شايد تا چند روز آينده- به Hands off Iran or from any other places they are تغيير داده‌ام. ميهن‌پرست –به معناي دقيق کلمه- نيستم، اما حضور اشغال‌گر بيگانه را هم برنمي‌تابم. خوش‌بختانه تجربه‌ي عراق مشخص کرده است که حتي اگر آمريکاييان بيايند و بخواهند ما را از دست بعضي‌ها نجات دهند، باز هم زندگي‌مان چندان به‌تر نمي‌شود. حداقل‌اش اين‌که هتک حرمت‌هايي که در اين ميان مي‌شود چندان اندک و قابل چشم‌پوشي نخواهد بود.

-بد موقعيتي است،‌ نه؟!

-حوصله‌ام سر رفته. امروز از آن روزهاي خيلي بي‌فايده بود. حتي کمي هم مضر بود.

-به چشم‌زدن يا تقدير از پيش تعيين شده اعتقاد داريد؟! گمان‌ام براي يک ماترياليست زشت باشد چنين حرف‌هايي زدن، نه؟ خب، ولي گاهي حسابي خيال آدم را راحت مي‌کند. خب، که گفته من ماترياليست‌ام؟

-چرت و پرت زياد مي‌نويسم؟ بله! حوصله‌ام حسابي سر رفته است. روي جملات فکر نمي‌کنم و جملات خيلي کوتاه انتخاب مي‌کنم. اين‌طور شانس درست بودن‌شان بالا مي‌رود. جدا از اين، اين روزها زياد در وبلاگ نوشته‌ام. احتمال مي‌دهم اين موضوع چندان دوام نداشته باشد. بعد، دوباره به همان متوسط دو روز يک نوشته خواهم رسيد. اما فعلا قصد امساک ندارم.

-کلي کتاب تئوري‌ي يادگيري دارم. کلي تئوري‌ي احتمالاتي‌ي يادگيري وجود دارد. بررسي مي‌شود Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ چيزهايي قابل يادگيري است Ùˆ Ú†Ù‡ چيزهايي نه. اما Ú©Ù‡ چه؟ واقعا اين‌ها آن‌قدر مجرد هستند Ú©Ù‡ گمان نمي‌کنم هيچ نتيجه‌ي مشخصي از آن‌ها حاصل شود. گمان‌ام آن‌قدر گفته‌اند “يادگيري”،‌ “يادگيري” Ú©Ù‡ به توهم به اين باور رسيده‌اند Ú©Ù‡ مسير درست براي حل مساله‌ي يادگيري –به معناي آن‌چه در ÙŠÚ© سيستم انساني رخ مي‌دهد- همان است. البته خيلي‌ها چنين ادعايي ندارند،‌ اما فعلا Ú©Ù‡ اين‌طوري است. شايد به‌تر باشد بيش‌تر بگذرد.

-توهم مشابه‌اي نيز در رابطه با “کنترل” Ùˆ “تئوري‌ي کنترل” وجود دارد. يک‌بار به رامين گفته بودم. حالا اگر زماني حال داشتم، با دقت توضيح‌اش مي‌دهم.

-زندگي چيست؟ براي چه زندگي مي‌کنيم و به دنبال چه هدفي هستيم؟ نمي‌دانم. گمان‌ام کمي در راه به خطا رفته‌ايم. کلي نمي‌گويم. خودم را مي‌گويم و خيلي‌هاي ديگر در اطراف‌ام را. اشتباه اساسي‌اي نکرده‌ام،‌ دنبال چيزي نرفته‌ام که دوست نداشته‌ام،‌ آرمان‌هاي‌ام را چندان زيرپا نگذاشته‌ام، اما گمان‌ام در تعادل ميان اين‌ها اشتباهاتي کرده‌ام.

2 thoughts on “درهم Ùˆ برهم‌هايي در روز ملي شدن صنعت نفت

  1. عزيزم خودم براي‌‌ات اسفند دود مي‌کنم!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *