Browsed by
Month: May 2005

وبلاگستان مبتذل و وبلاگستان آکادميک: يک سوء تفاهم کوچک

وبلاگستان مبتذل و وبلاگستان آکادميک: يک سوء تفاهم کوچک

فضاي وبلاگ‌هاي فارسي را چگونه مي‌بينيد؟! تحليل‌هاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد، اما من مي‌خواهم روي دو تفسير مختلف از آن تاکيد کنم: يک آن‌که مي‌گويد وبلاگستان در طول يکي دو سال اخير آکادميک شده است و ديگر اين‌که مي‌گويد وبلاگستان مبتذل شده و ضررهاي اساسي‌اي به زبان‌مان زده است.
اين‌که اين دو چه ربطي به هم دارد با دانستن اين‌که آن‌هايي جزو آکادميسين‌هاي وبلاگستان قلمداد مي‌شوند که ديگران را محکوم به ابتذال مي‌کند تا حدي مشخص مي‌شود.
در اين مورد چه مي‌گوييد؟
اجازه دهيد نظرم را خلاصه بگويم: ابتذال وبلاگستان در يکي دو سال اخير تغييري نکرده است. تنها چون حجم ابتذال(!) در طول زمان زياد شده، بيش‌تر به چشم مي‌آيد. اين، البته مشکلي است. همان‌طور که يکي دو سال پيش من و رامين مي‌گفتيم (و احتمالا خيلي‌هاي ديگر)، فضاي اينترنت فارسي دچار کم‌بود محتوا است و وبلاگ نيز وسيله‌ي توليد محتواي دقيق و قابل اعتنايي نيست. وبلاگ‌ها بايد وجود داشته باشند، اما نه براي ايجاد مقاله‌هاي تخصصي. آنان که وبلاگ‌ها را براي نوشتن مقاله‌هاي بلندشان استفاده مي‌کنند بگويي نگويي بر خطايند.
از طرف ديگر وبلاگستان اندکي تخصصي‌تر شده است. عده‌اي هستند Ú©Ù‡ فقط راجع به موضوعات محدودي مي‌نويسند (مثلا درباره‌ي دين، درباره‌ي نشانه‌شناسي Ùˆ …) Ùˆ عده‌ي بيش‌تر هم هستند Ú©Ù‡ به فرم خاص‌اي از نوشتن تمايل دارند: هر سه روز ÙŠÚ© بار مطلب‌اي بلند درباره‌ي ÙŠÚ© آسيب اجتماعي مي‌نويسند. اما همه‌ي اين‌ها معادل آکادميک شدن نيست. Ú†Ù‡ کس‌اي براي هر پست‌اش ÙŠÚ© ماه –کم‌ترين حالت براي نوشتن ÙŠÚ© مقاله- Ùˆ يا حتي چند سال وقت مي‌گذارد؟ اصلا کدام ÙŠÚ© از تحليل‌هاي انجام شده در پي تحقيقي آمده‌اند؟ نه! وبلاگستان آکادميک نشده است؛ آدم‌هاي آکادميک نيز در آن وجود ندارند. شايد کمي بدجنس باشم –که اين بدجنسي هم از ديدگاه‌هاي علم‌گرايانه‌ام مي‌آيد Ùˆ در نتيجه دوستان‌ام لطف کنند Ùˆ مرا ببخشايند- اما حتي مقاله‌ي ÙŠÚ© روزنامه، ÙŠÚ© مقاله‌ي تحقيقي نيست Ùˆ نمي‌تواند باشد Ú†Ù‡ برسد به آن‌چه در وبلاگستان به عنوان مقاله به خورد ملت داده مي‌شود. حالا نمي‌دانم چطور عده‌اي روزنامه‌نگار Ùˆ نويسنده‌ي رمان Ùˆ مترجم شده‌اند سردمدار وبلاگستان آکادميک؟ اشتباه مي‌گويم؟

اکبر گنجي و نلسون ماندلا را آزاد کنيد

اکبر گنجي و نلسون ماندلا را آزاد کنيد

دوستان نزديک‌ام مي‌دانند که من نه از اکبر گنجي خوش‌ام مي‌آيد و نه از بقيه‌ي اين تشکيلات هزار فاميل. سعي مي‌کنم دليل‌ام را مختصر بگويم:

-بسياري از اين افرادِ دوم خردادي، در سال‌هاي ابتدايي انقلاب Ùˆ دوران جنگ موقعيت‌هاي بسيار ويژه‌اي در حکومت داشته‌اند. از فلان کاره‌ي کميته گرفته تا مسوول قتل عام آدم‌ها در کردستان، طراح سيستم جاسوسي Ùˆ اطلاعاتي‌ي ايران Ùˆ … . بسياري‌شان رهبري کاريزماتيک را خط‌دهنده‌ي خود مي‌دانند Ùˆ مي‌دانستند. علاوه بر اين‌ها، خيلي‌هاي‌شان نيز در فتح سفارت آمريکا Ùˆ به گند کشيده شدن وضعيت اقتصادي Ùˆ سياسي‌ي ايران نقش فعالي داشته‌اند. خب، قبول کنيد رزومه‌شان چندان Ú†Ù†Ú¯ÙŠ به دل نمي‌زند.

Read More Read More