سنجاقک باز محدود

سنجاقک باز محدود

بايد ولش کني؟
آينده مونده تا بياد!
آيا همه چيز رو بايد ول کرد؟
زمانِ در کاسه را بشماريد.
يادش نيست که به ازاي هر دم‌اي، بازدم‌اي هست.
“من با ذهن‌ام يافتم‌اش،
من ديدم‌اش”
صاعقه!
دست‌ات رو از سرم بردار
بگذار شهر اين‌جا بيايد.
و باز هم يادش نيست که ازاي هر بازدم، دم‌اي نيست.
ستاره‌ها را نشماريد
راي‌ها را نشماريد
سنجاقک‌ها را نشماريد
چشم به انتظار طور نباشيد
صليب را با پست صادر نکنيد
مي‌شکند
و صليب شکسته سخت خش‌دار است.
حالا تو هرمونتيست جرات داري بيا و تفسيرش کن!
استخوان‌هاي‌ات را …
استخوان‌هاي‌ات را … !

Comments are closed.