مي‌رود سر حوصله

مي‌رود سر حوصله

آدم گاهي حوصله‌اش از چيزهايي به سر مي‌رود. سر مي‌رود گاهي آدم حوصله‌اش از چيزهايي. چيزهايي به سر مي‌برند حوصله‌ي آدم را.خب، سر مي‌رود. بايد قبول کرد.
يعني: ديگر هيچ کلمه‌اي درباره‌اش نشنوم، هيچ حرفي نزنم، خسته‌ام، خواب‌ام مي‌آيد، کابوس‌اش را نبينما و تو –تويي که درباره‌ي آن ور مي‌زني- جلوي دهن‌ات را بگير: رنگ‌اش چشم‌ام را مي‌زند.
گشنگي بدجوري تاثير مي‌گذارد. آفريقا را نگاه کنيد. تاثيرش را نمي‌بينيد؟
مواظب روبات‌ها باشيد.
در ضمن لطفا هم‌ديگر را گاز نگيريد.

Comments are closed.