خوانش نيمه‌شب تابستان
خوانش يک
من خواب‌ام مي‌آيد
و اين پايان‌نامه انگار هيچ‌وقت تمام نخواهد شد.
نگاه کن که در اين‌جا
شکل‌ها چه به هم ريخته‌اند
و ورد چگونه اعصاب مرا تيليت مي‌کند
چرا هميشه من بايد کارهاي سخت را انجام بدهم؟
خوانش دو
-من خواÙÙ… مي‌آد
-و اين پايان‌نامه انگاري هيچ‌وقت تموم بشو نيست.
-نگا اين‌جا رو!
+شکلا چه به هم ريختن!
-و ورد چه اعصابم رو تيليت مي‌کنه
-چرا هميشه کاراي سخت واس منه؟
رونوشت
من سردم است
من سردم است و انگار هيچوقت گرم نخواهم شد
اي يار اي يگانه ترين يار «آن شراب مگر چند ساله بود؟»
نگاه کن که در اينجا
زمان چه وزني دارد
و ماهيان چگونه گوشت هاي مرا مي جوند
چرا مرا هميشه در ته دريا نگاه مي داري؟
(بخش‌هايي از ايمان بياوريم به آغاز Ùصل سرد – Ùروغ Ùرخ‌زاد)