Browsed by
Month: August 2005

کاغذبازي

کاغذبازي

چقدر از کارهاي اداري‌ي عجيب و غريب بدم مي‌آيد. طبق آخرين محاسبات من بايد 9 نسخه از پايان‌نامه‌ام را پرينت بگيرم و بدهم به اين و آن! آن هم با فرمت دل‌بخواهِ دانش‌گاه و به صورت همهچيز چسبيدهنوشتهشده. آن هم پايان‌نامه‌هايي که هيچ‌کس‌اي نخواهد خواند و گرد و خاک مي‌گيرد. بيچاره آن‌همه درخت بريده.
هممم … حالا ماجرا دارد Ú©Ù‡ تعريف مي‌کنم من Ú†Ù‡ از اين معاون آموزشي‌مان Ú©Ù‡ نکشيده‌ام. مثلا مرا مجبور کرده است Ú©Ù‡ هيچ لغت‌اي به خط لاتين در متن نياورم Ùˆ همه را با خط فارسي بنويسم. ولي به نظرم مضحک است Ú©Ù‡ روش‌اي به نام Option را (Ú©Ù‡ هيچ ربط مستقيمي با optionهاي کامپيوتر Ùˆ … ندارد Ùˆ تقريبا مي‌شود گفت اسم ÙŠÚ© الگوريتم است) بنويسم آپشن. مرا ياد آويشن مي‌اندازد. من هم مطابق ميل‌شان تغيير دادم ولي فورا ÙŠÚ© پانوشت آورده‌ام به اين صورت: ” با وجود آن‌که نگارنده ترجيح مي‌داد لغتي با خط لاتين در پايان‌نامه‌اش بيايد ولي کلمه‌اي ذاتا غيرفارسي را با خط فارسي ننويسد Ùˆ شاهد کلماتي با ظاهر نامانوس چون “آپشن” نباشد، اما مقررات آموزشي برگونه‌اي ديگر بود.” حالا ماجرا خنده‌دارتر از اين حرف‌ها است. بيش‌تر خواهم نوشت. اين آقاي معاون آموزشي‌مان -تا جايي Ú©Ù‡ من فهميده‌ام- خودش به خودي‌ي خود، ÙŠÚ© کاغذبازي‌ي بزرگ است!

حرص‌خوري

حرص‌خوري

دي‌روز تا حد ممکن حرص خوردم: شايد البته کمي کم‌تر. برگشتم به خانه،‌ کمي حرف زدم -متشکرم- و غذا خوردم؛ حال‌ام خوب شد.
مشکل از اين‌جا ناشي مي‌شد که چند مورد ناخوش‌آيند مختلف پشت سر هم توي چشمان‌ام فرو رفت. فعلا درباره‌ي بعضي از مواردش -تا مطمئن نشده‌ام- چيزي نمي‌گويم، اما ممکن است بعدا درباره‌اش با بعضي‌ها صحبت کنم. حسِ گول‌خوردن و سوء استفاده شدن دارم.

هيولاها، لبختدزنان فرکانس پايين‌اند

هيولاها، لبختدزنان فرکانس پايين‌اند

بعضي‌ها شبيه غول‌اند يا هيولا يا چيزي در همين حدود: سالي يک‌بار هم لبخند بزنند يا کلمه‌ي محبت‌آميز بپرانند انگار دنيا را به آدم داده‌اند (اما فراموش نکنيد که واقعيت دنيا در جاي ديگري است).
[هي! شما که سالي يک‌بار لبخند نمي‌زنيد!!!]