مساله ترجمه

مساله ترجمه

در یک هفته‌ی اخیر گاهی به مساله‌ای فکر می‌کنم Ú©Ù‡ شاید آن را بتوان “مساله‌ی ترجمه” نامید. البته خود من تا همین امروز آن را بدین گونه نمی‌نگریستم. خلاصه‌ی ماجرا یک چنین چیزی است: تفاوت‌های بین فرهنگ‌ها گاهی خیلی اساسی است به طوری Ú©Ù‡ باعث تفاوت درک معنای‌ی به ظاهر یک‌سان Ùˆ رفتارهای معادل می‌شود.
خیلی ساده بگویم:‌ آداب معاشرت Ùˆ سلام Ùˆ احوال‌پرسی‌ی این کانادایی‌ها (حداقل چیزی Ú©Ù‡ من تا به حال دیده‌ام)‌ قابل مقایسه با ایرانی‌ها نیست (البته این را در محیط‌هایی می‌گویم Ú©Ù‡ رابطه‌ی مشتری/فروشنده وجود نداشته باشد). صاف صاف می‌آیند در اتاق Ùˆ چیزی نمی‌گویند یا اگر هم چیزی بگویند،‌ یک hey است! (کوفت!) خب، لابد اگر به یک نفر hey بگویند رفتار مودبانه‌ای نشان داده‌اند. حال فرض کنید من بخواهم یک دیالوگ این‌ها را به فارسی ترجمه کنم. اگر این دیالوگ با یک hey شروع Ùˆ تمام شود،‌ آن وقت خواننده‌ی فارسی‌زبان من فکر می‌کند این بابا چقدر بی‌ادب است در حالی Ú©Ù‡ (احتمالا) این‌گونه نیست. مطمئنا چنین چیزی در بسیاری موارد دیگر نیز وجود دارد. خب،‌ حالا واقعا Ú†Ù‡ انتظاری می‌توان از ترجمه داشت اگر بخواهد hey را فقط به “Ù‡ÛŒ” ترجمه کند؟ اگر مترجم بخواهد سطح معادل ادب را رعایت کند Ùˆ مثلا بگوید “به! به! سلام! عجب سعادتی Ùˆ …” باز من Ú†Ù‡ باید درباره‌ی آن ترجمه بگویم؟

5 thoughts on “مساله ترجمه

  1. خوب برای همین است Ú©Ù‡ همیشه Ù…ÛŒ گویند مترجم باید با فرهنگ متنی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد ترجمه کند آشنا باشد Ùˆ البته با فرهنگ زبانی Ú©Ù‡ مقصد ترجمه اش است … خوب فکر کنم موضوعی Ú©Ù‡ اشاره کردی خیلی وابسته به این است Ú©Ù‡ هدف از ترجمه کردن چیست؟! من خیلی از اوقات به فرهنگ سازی متن معتقدم. مثلا در یک داستان … فکر کنم باید کلمات با معادل های شان جای گزین شوند تا خواننده در حال Ùˆ هوای داستان قرار بگیرد Ùˆ مثل یک خواننده هم زبان با نویسنده کار او را درک کند …
    گاهی هم Ú©Ù‡ خیلی حفظ متن مهم است! پانوشت چیز خوبی به نظر Ù…ÛŒ رسد … این Ú©Ù‡ در پانوشت توضیح های فرهنگی بدهی هم ایده خوبی به نظر Ù…ÛŒ رسد.

  2. در مورد دوره ی سکوت. اونجا بپرس سمساری کجا گیر می یاد. یادمه ژاپن یکی از بچه ها یک دک با حال به قیمت تقریبا مفت (چیزی معادل ده بیست هزار تومان) از یه سمساری خرید. فکر نکن مال عهد بوق بودها. خیلی هم چیز تمیزی بود. بعضی ها دوست دارند همیشه آخرین مدل را داشته باشند. مدل قبلی را مفت رد می کنن.

  3. salam
    khali bayad tarafe moghabelet ra gerefte bashi(jazb karde bashi) ke to in modate kotah be to hey gofte.in ha hata in hey ra ham ta ye 2 termi az adam darigh mikonan.ino jedi migam ye kam ke begzare manzoramo behtar motevaje mishi.be har hal in shoroo khobi ast.on hame adab va nezakhat forshande ha ham baraye ine ke in ja business ye amre 100% jedi be hesab miyad ke baraye khodesh be andazeye gereftan ye ph.d ya hata bishtar ghanoon dare.khoda ra shokr ke shoma ba kare foroshandegi shoroo nakardi.
    movafagh bashi

  4. به لنیوم:‌ به همین دلیل است که من همیشه دوست داشته‌ام نوشته‌ها را به زبان اصلی بخوانم. فکر کنم خیلی کیف داشته باشد خواندن رمان به مثلا فرانسه! گرچه هیچ وقت چنان سوادی نداشته‌ام. سوادی که نه فقط با کتاب‌خواندن که با آشنایی با فرهنگ (و یعنی احتمالا در فرهنگ زندگی کردن) به دست می‌آید. این‌که آیا چنین چیزی حاصل می‌شود یا نه را نمی‌دانم. به نظرم یک خارجی همیشه یک خارجی است. آیا تا به حال یک غیرایرانی‌ای دیده‌اید که فارسی را خوب بفهمد؟ در مورد فهم نظری نمی‌دهم اما در مورد صحبت کردن که من تا حالا موردی ندیده‌ام.
    به علی: ایده‌ی خوبی است! (: البته فکر کنم یک تقویت‌کننده/بلندگوی ده وات هم مشکل را حل کند. به دک Ùˆ … نیازی نیست! (:
    به جیرجیرک: خیلی ممنون! روحیه به‌ام دادید! (:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *