در باب خودکشی
می‌دانیم Û¸Û´ درصد داستان‌های کوتاه کوتاه ایرانیان (همان مینیمال‌ها، همان Ùلش‌Ùیکشن‌ها، همان سادن‌Ùیکشن‌ها) به مرگ مربوط می‌شوند، به خودکشی Ùˆ زلزله Ùˆ آتش‌سوزی.
می‌دانیم بقیه به توهم تزریق‌شده و کشیده شده می‌رسد.
Ùˆ باز می‌دانیم رتبه‌ی بعدی از عشق نیست یا از Ú¯Ù„ یا از طبیعت Øتی.
نباید این‌گونه باشد! بگذارید این‌گونه نباشد:
بیاید آبسترکشن انجام دهیم: آیا X Ùˆ چرا نه YØŸ! Ùˆ آیا قانع نشدید؟ Øتی Z هم Ú©Ùایت نمی‌کند برای‌تان؟ باشد، باشد! لبخند بر شما!
بیایید ریشه‌ی این معما را ØÙ„ کنیم – تلاشی دوباره. در Ùضایی Ú©Ù‡ نمی‌گویم خود طبیعت است یا عشق، اما بگویی نگویی شبیه آن‌هاست: Ùرض کند در بغل معشوق لم داده‌اید Ùˆ معشوق‌تان زیر بیدمجنون‌ای نشسته است Ùˆ باد می‌وزد Ùˆ درخت به آسمان بلند می‌شود Ùˆ انعکاس Ø¢Ùتاب نه بر Ù‡Ùت‌تیرتان Ùˆ نه بر قمه‌ی در دست‌تان Ú©Ù‡ مثلا بر برگ براق نیلوÙر آبی هوش از سرتان می‌برد Ùˆ عرق کرده -از گرمای Ø¢Ùتاب لابد- به عرش (اعلا) صعود می‌کنید Ùˆ بالاتر می‌روید Ùˆ آخر سر به معراج می‌رسید.
خیابان‌ها خلوت نیست. مردم بدون مزاØمت از کنار هم رد نمی‌شوند. اعصاب‌ها آرام نیست. تمدد اعصاب معنایی ندارد. گیریم داشته باشد، وقت‌ای نیست برای آن Ùˆ جایی. هنوز Û¸Û´ درصد مردم خودکشی نمی‌کنند ولی Û¸Û´ درصد داستان‌نویس‌های‌شان به خودکشی Ùکر می‌کنند. نمی‌گویم آستین‌های‌تان را بالا بزنید تا Øد پایین نرخ خودکشی مشخص شود (Ùقط Øد پایین! متاسÙانه شمردن رگ‌زده‌ها tight bound ماجرا هم نیست). می‌دانیم آدم‌ها می‌میرند یا به مرگ Ùکر می‌کنند یا خودشان را آتش می‌زنند Ùˆ اگر هیچ‌کدام همیشه Øکومت‌ای پیدا می‌شود Ú©Ù‡ برای‌شان جنگ‌ای راه بیندازد یا قطاری را به آتش بکشد یا زلزله‌ای را به ارمغان بیاورد.
لذت می‌برید از این نوشته دیگر؟ خوش‌Øال می‌شوید از این ضدخاطره دیگر؟ لبخند بزنید لطÙا! لبخند! می‌گویند لبخند از برای پیش‌گیری خودکشی موهبتی است. یادم می‌آید لینک‌ای داشتم راجع به این‌که چطوری با این موضوع کنار بیاییم – خودکشی را می‌گویم. چطوری باید مواظب باشیم کس‌ای خودش را نکشد. خب، آن لینک روی کامپیوتری قدیم‌ام بود. روی این‌یکی دیگر -یا هنوز Øداقل- هیچ favouriteای ندارم (Ùˆ ما در آزمایش‌گاه‌مان یک انگلیسی داریم Ú©Ù‡ نمی‌دانم خودکشی کرده است یا نه اما لهجه‌اش دل مرا می‌برد. اگر لهجه‌ی دیگران مثل نسیم‌ای گوش‌ات را بنوازد، آوای او گردبادی است با بالا Ùˆ پایین رÙتن‌های شاهانه Ùˆ در هم پیچیدن‌های بسان زل٠یار (البته یارش نباید موهای خیلی صا٠داشته باشد)). خب، نتیجه می‌گیریم خودکشی نمی‌کنید دیگر، درست است؟ Ø¢Ùرین!
14 thoughts on “در باب خودکشی”
سولویی؟! :×:×:× >D:<
خلاصه یه راه خوب Ùˆ مطمئن Ùˆ بی درد سر پیدا کردی ما رو خبر Ú©Ù†! (یه جوری هم باشه Ú©Ù‡ کسی Ù†Ùهمه اصلن قصد خودکشی در کار بوده یعنی یه Ú©Ù… هم اتÙاقی یا غیرعمدی به نظر برسه بهتره 🙂
من قول میدم که خودکشی نکنم . ولی راستش نمیتونم قول بدم که از خودکشی ننویسم !
من سعي مي‌کنم…(:
راستش Ùˆ بخوای من با مرگ ٠غیر ارادیشم کنار نیومدم هنوز Ú†Ù‡ برسه به خودکشی!!!!!اØتمالا لبخند برا من خیلی خوب نباید باشه !!!
همه این طور Ùکر نمی‌کنند یا تو؟ خودت را لای همه پنهان می‌کنی؟ Ùˆ صد البته دو نقطه دی. در نتیجه ما خود را نمی‌کشیم چون هنوز Ùتاوی بسیاری برای صدور در دستار پنهان کرده‌ایم.
همه این طور Ùکر نمی‌کنند یا تو؟ خودت را لای همه پنهان می‌کنی؟ Ùˆ صد البته دو نقطه دی. در نتیجه ما خود را نمی‌کشیم چون هنوز Ùتاوی بسیاری برای صدور در دستار پنهان کرده‌ایم.
آن سیصد کامنت کار Ùیلترشکن ابله بود، یکی بیاید اینها را پاک کند
—-
هاها! عالی بود!!! سیصدتا نبود ولی صد و خورده‌ای بود! (: میرزا! با این کارت رکورت کامنت‌های مرا شکاندی!
من غلط کردم، چرا ایطوری شد؟
—
شما مرØمت کردید! ‌(:
نظرم خيلی به مطلبی Ú©Ù‡ نوشتی ربطی نداره چون مثل خيلی موقع ها نص٠ØرÙاتو Ù†Ùهميدم (عواميم ديگه!) ولی Ù…ÛŒ Ú¯Ù… که، همين اوضاع کامنت تو Ùˆ قضيه اينکه خيلی ها بايد از Ùيلترشکن ابله استÙاده کنن خودش Ú©Ù„ÛŒ irony داره! يه دليل ممکنه باشه برای خودکشی! يعنی نشون دهنده اوضاع اجتماعی Ùˆ خلاصه Ú©Ù„ÛŒ Ù…ÛŒ شه آسيب شناسی کرد در موردش! کامنت ها رو پاک Ù†Ú©Ù† به نظر من!
خودکشی هم یه آغازه ØŒ یه دوباره بودن ØŒ تلÙیق Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ø¬Ø¯ÛŒØ¯ . هر کس Ù…ÛŒ خواد از دیگران انتقام بگیره راهش آغازه جدید در این تکرار زندگی کردنه . ما همیشه تکرار خواهیم شد .
تولدت با یه روز تاخیر مبارک! 🙂
آقا از نوشته‌تان Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ زور زديم نتوانستيم خنده Ú©Ù‡ هيچی، لبخندی هم به لب بياوريم. اين لهجه‌ی بريتيش هم انقدر تکراری شده Ú©Ù‡ نشد دليل! آدم خودکشی نکند به دليل لهجه بريتيش؟ Øالا باز لهجه‌ی اسکاتيش يه چيزی! اما آقا جاتون خالی انقدر خنديديم از اين کامنت دوم ميرزا نصرالدين (ببخشيد ميرزا پيکوÙسکی عزيز) Ú©Ù‡ دل درد گرÙتيم.
منم اومدم!