آن‌چه بر ما Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØª
ØØ¯Ø³ می‌زدم مشکل از ÙØ´Ø§Ø± خون‌ام باشد. به نظرم آمد خیلی پایین باشد. دستگاه ÙØ´Ø§Ø± خون‌ای آن گوشه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود. Ù…ØÙˆØ·Ù‡ شبیه خیابان ۸۷ام بود – کنار Telus. دستگاه هر چقدر خود را باد می‌کرد باز هم در دست‌ام شل بود. نبض‌ام را Ú¯Ø±ÙØªÙ…. نبض داشتم. به نظرم آمد اما خیلی بی‌جان است. Ø§ØØªÙ…الا به همین دلیل کار نمی‌کند. ÙØ´Ø§Ø±Ù… Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود پایین. ول‌اش کردم. ماشین ØØ³Ø§Ø¨â€ŒØ§ÛŒ آن کنار بود. Ø±ÙØªÙ… سراغ‌اش. روی مبل نشستم. دور دست‌ام پیچیدم. هم ماشین ØØ³Ø§Ø¨ بود Ùˆ هم دستگاه اندازه‌گیری‌ی ÙØ´Ø§Ø± خون. مادرم Ú¯ÙØª این کادوی تو است. درجه‌اش همین‌طور بالاتر Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØª. دست زدم به رگ‌ام. به نظرم آمد ÙØ´Ø§Ø±Ù… بالا است. بالا Ùˆ بالاتر. ترسیدم. ترسیدم سکته‌ی مغزی کنم. این ماشین ØØ³Ø§Ø¨ همان‌ای بود Ú©Ù‡ همه چیز از آن شروع شد. برگشته بودم به جای اول. همه چیز به خاطر ماشین ØØ³Ø§Ø¨. همه چیز Ú†Ù‡ بود؟ سرم درد می‌کرد. دیگر چیز زیادی به خاطر ندارم. دارم، اما نمی‌گویم. این‌جا جای‌اش نیست. هیچ‌جا جایش نیست. Ùقط یک چیز: آیا خودم را لوس می‌کنم Ú©Ù‡ سرم درد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ از پیش از غروب تا به ØØ§Ù„ خوابیده‌ام Ùˆ هنوز هم می‌خواهم بخوابم؟ چنین آدمی ارزشی ندارد؟ این‌بار اما لبخند رضایت‌ای وجود داشت. انکارناپذیر است ارزش این ÙØ±Ø¯. چیزی بین این دو: اعتراض Ùˆ اقبال.
من خواب بودم. بیدار شدم. این آخرین صØÙ†Ù‡â€ŒØ§ÛŒ بود Ú©Ù‡ به خاطر دارم. پیش‌ترش اما به گمان‌ام داستانی جاری بود. من به خواب‌بودن خودم آگاه نبودم. اما آگاه بودم Ú©Ù‡ Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù… Ùˆ خوابیده‌ام. یعنی وسط خواب از خواب بیدار شده بودم (Ùˆ این را خواب می‌دیدم) اما نمی‌دانستم Ú©Ù‡ بیدار شدن‌ام از خواب واقعی نیست.
سرم هنوز درد می‌کرد. سرم هنوز هم درد می‌کند. اگر مخدر نخورم، سرم شدیدا درد می‌کند. امروز ØµØ¨Ø Ù¾ÛŒØ´ از Ø¨ÛŒØ±ÙˆÙ†â€ŒØ±ÙØªÙ† از خانه استامینÙÙ† کودئین خورده بودم. Ú©Ù„ روز منگ بودم. ØØªÛŒ درست هم راه Ù†Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØªÙ…. خنگ‌تر شده بودم؟ شاید! گرچه سر کلاس هم‌چنان توانستم سوال بپرسم Ùˆ سوال پاسخ دهم. در ضمن توانستم بÙهمم چگونه DP را می‌توان به صورت مساله‌ای LP درآورد. راه ØÙ„ جالب‌ای بود.
امشب بعد از n ماه با دو Ù†ÙØ± از هم طبقه‌ای‌های‌ام آشنا شدم. یک fan هم پیدا کردم. Dale هم امروز زود در Ø±ÙØª. می‌خواستم از او بپرسم پس چرا نرم‌های L_1 خیلی Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ نمی‌شود در ÙØ±Ù…ول‌بندی‌ی SVM. بعدش … بعدش Ø±ÙØªÙ… یک hot chocolate خوردم. سرم گیج Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØª. به سختی خود را تا خانه کشاندم. سر راه Time Ú¯Ø±ÙØªÙ… (هنوز ØØ³ خوبی نسبت به هیچ روزنامه یا مجله‌ی عمومی‌ی این‌جا ندارم. زیاد نمی‌شناسم. شرق را بیش از هر روزنامه‌ی دیگری Ú©Ù‡ تاکنون دیده‌ام دوست می‌داشتم. Globe and Mail را هیچ وقت نتوانستم درک کنم. ØØ¬Ù…‌اش خیلی زیاد است.). ØµÙØÙ‡â€ŒÛŒ اول‌اش نوشته بود Ú©Ù‡ ØØ§Ù„ا Ú©Ù‡ تروریست‌های ØÙ…اس شده‌اند دولت، Ú†Ù‡ می‌شود. ØØ§Ù„‌ام به هم خورد. ØÙ…اس اگر تروریست باشد، دولت اسرائیل هم پیش‌تر از آ� تروریست بود. القاعده هم اگر تروریست است، امریکا نیز بیش‌تر از آن تروریست است. تروریسم شده است نقل Ùˆ نبات. در ØØ¯ Ùˆ ØØ¯ÙˆØ¯ خر Ùˆ اØÙ…Ù‚ Ùˆ گاوچران به کارش می‌برند. در ضمن اسم پایگاه‌های تروریستی هم Ù…ØÙˆØ± شر است – در واقع تروریست‌ها شبیه شته‌اند Ùˆ ایران Ùˆ غیره شبیه Ú¯Ù„ سرخ. بگذریم … سرم هنوز درد می‌کند. نمی‌دانم چه‌ام شده. Ú©Ù…ÛŒ نگران شده‌ام.
One thought on “آن‌چه بر ما Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØª”
سلام …ممنون از ØØ¶ÙˆØ±Øª …صدا را ضبط کرده ام ولی بلد نبودم چگونه ØØ¬Ù…Ø´ را Ú©Ù… کنم Ùˆ بقیه کارها …چند تا از پست هایت را خواندم ….به شما لینک دادم …تا بعد