سقوط
الÙ) وقتی در سراشیبی بیاÙتی دیگر نمی‌توانی بایستی. Ú†Ù‡ برسد Ú©Ù‡ بلند شوی Ùˆ بروی دوباره بالای قله.
—
ب) وقتی بسیار گشنه باشی نای بلندشدن از جا Ùˆ بیرون رÙتن از آزمایش‌گاه را نداری. اگر هم بلند نشوی، نمی‌توانی بروی چیزی بخوری. Ùˆ هم‌چنان ضعیÙ‌تر Ùˆ ضعیÙ‌تر می‌شوی تا دیگر مجبور شوند بیایند جمع‌ات کنند. Øالا Ùرض Ú©Ù† آخر Ù‡Ùته باشد!
تکمیلی:
الْ) … Ùˆ Ùقط می‌توانی منتظر دست‌ای باشی Ú©Ù‡ تو را از سقوطت نجات دهد.
ب’) اما غذایی Ú©Ù‡ ساعت سه نیمه‌شب طبخ شود می‌تواند Øال‌ات را Øسابی خوب کند. Ùکر کنم اسم مرا باید بگذارند Ø´Ø¨Ø Ù†ÛŒÙ…Ù‡â€ŒØ´Ø¨ آشپزخانه چون هیچ‌وقت زودتر از نیمه‌شب آن طرÙ‌ها نمی‌روم.
4 thoughts on “سقوط”
ای وای !! Ùقط مامان تون خدا کنه این وبلاگ رو نخونه! اگر بخونن الآن Ú†Ù‡ Øالی Ù…ÛŒ شن. Ù…ÛŒ خونن؟!!! راستی من مامانتون رو خیلی دوست دارم. جدی Ú¯Ùتم! یاد اون مهمونی گودبای پارتی به خیر.
می‌توانی مطمئن باشی Ú©Ù‡ همیشه Øداقل یک Ù†Ùر برای جمع‌کردن سولوژن وجود دارد! 🙂
در ادامه‌ی Øر٠از زندگی عزیز بگویم Ú©Ù‡ من هم مامان شما را خیلی دوست دارم! به نظر می‌رسد شما ژنتیکی دوست داشتنی هستید! =))
🙂 آدم‌ای Ú©Ù‡ در اوج٠اوج قرار دارد گاهی Ú©Ù‡ نگاه‌اش به زیر پای‌اش می‌اÙتد ترس سقوط می‌لرزاندش! 🙂
Ø´Ø¨Ø Ù†ÛŒÙ…Ù‡ شب آشپزخانه! Ú†Ù‡ عبارت باØالی!