Browsed by
Month: May 2006

انسانیت

انسانیت

امشب ناگهان به این فکر کردم که انسانیت یعنی چه. خواستم تعریفی از انسانیت بدهم. بگویم اگر این کار را بکنیم انسانیت به خرج داده‌ایم و اگر نکنیم، انسانیت را فراموش کرده‌ایم. مهم نیست چه تعریفی ارایه دادم. مهم دو چیز است:
۱-حدس می‌زنم هر تعریف‌ای از انسانیت لازم است درجه‌ای از انسان‌بودن را در انسان‌های دیگر تشخیص دهد. یعنی اگر گفتیم این یعنی انسانیت، همه‌ی آدم‌های دیگر را کم و بیش انسان تشخیص دهیم. در تعریف‌مان از انسانیت، انسان نیز باید حضور داشته باشد.
۲-باورداشتن به انسان معادل انسانی رفتار کردن نیست. بین نفی انسانیت و التزام به آن درجات بسیاری قرار دارد. اگر منِ نوعی به وجود مفهوم‌ای چون انسانیت باور دارم اما رفتاری انسانی با دیگر انسان‌ها نمی‌کنم دلیل نمی‌شود که انسانیت‌باوری‌ام را نفی کنند.

می‌دانم این نوشته کمی شک برانگیز و عجیب است. ایده‌ام شبیه نقاشی‌ی نیمه‌کاره‌ای است و بیان‌ام شبیه رنگ ریختن روی آن نقاشی‌ی نیمه‌کاره. اما شما که فهمیدید من چه می‌خواهم بگویم، نه؟

Objects in the rear mirror appear closer than they are

Objects in the rear mirror appear closer than they are

یک ایراد متداول خوانندگان داستان‌ها این است که فکر می‌کنند هر چه شخصیت‌ای در داستان گفته است عقیده‌/تجربه شخصی/عمل نویسنده بوده است. اگر شخصیت داستانی‌ای بی‌ادب باشد به این معنا نیست که نویسنده نیز بی‌ادب است، و اگر شخصیت‌ای تنگ‌نظر است به معنای کوته‌فکری‌ی نویسنده نیست. ویژگی‌ی یک نویسنده داستانی با یک خاطره‌نویس این است که نویسنده‌ی داستان می‌تواند وقایع‌ای را بیافریند که وجود خارجی نداشته است.
توجه کنید که نمی‌گویم نویسنده از خلاء همه‌ی این چیزها را در آورده است. او دیده، شنیده، خوانده و همه را با هم ترکیب کرده است. اما هیچ‌کدام را به طور مستقل -الزاما- تجربه نکرده.
حالا یک نگاهی به این بخش از رمان “قهرمانان Ùˆ گورها” (ارنستو ساباتو) بیندازید. من رمان را نخوانده‌ام اما به نظرم این بخش استادانه نوشته است. بعد نگاهی به کامنت‌های آن پایین بیندازید. بعد احتمالا دست‌تان می‌آیند Ú©Ù‡ منظورم از آن ایراد متداول دقیقا چیست! (;
(توجه کنید که اگر شما هم جزو کسانی هستید که همین ایراد متداول را دارند ممکن است از آن نوشته خوش‌حال نشوید.)
“قهرمانان Ùˆ گورها” (ارنستو ساباتو)

خدای چیزهای کوچک

خدای چیزهای کوچک

گاهی وقت‌ها چیزهای بسیار کوچک -مثلا فریم کائوچویی عینک مخاطب‌ات- می‌تواند آینده‌ات را از این رو به آن رو کند.