A Great Day for Freedom
On the day the wall came down
They threw the locks onto the ground
And with glasses high we raised a cry for freedom had arrived
On the day the wall came down
The Ship of Fools had finally run aground
Promises lit up the night like paper doves in flight
I dreamed you had left my side
No warmth not even pride remained
And even though you needed me
It was clear that I could not do a thing for you
Now life devalues day by day
As friends and neighbours turn away
And there’s a change that, even with regret, cannot be undone
Now frontiers shift like desert sands
While nations wash their bloodied hands
Of loyalty, of history, in shades of gray
I woke to the sound of drums
The music played, the morning sun streamed in
I turned and I looked at you
And all but the bitted residue slipped away…slipped away
A Great Day for Freedom, Division Bell, Pink Floyd
این را برای مرگ اکبر Ù…ØÙ…دی این‌جا Ú©Ù¾ÛŒ کردم. نپرسید Ú†Ù‡ ربطی دارد Ú©Ù‡ خودم هم نمی‌دانم.
نامه‌ای برای کریس
چندی پیش سر قضیه‌ی تلاش برای ØªØØ±ÛŒÙ… تیم ملی‌ی Ùوتبال ایران از جام جهانی، Ú¯Ù¾ÛŒ با جناب Ú©Ø±ÛŒØ³ØªÙˆÙØ± هیتن-هریس زده بودیم(+). Ú¯ÙØªÛŒÙ… این‌بار هم آیا می‌توانیم سر قضیه‌ی اسرائیل نیز Ú¯Ù¾ÛŒ با او بزنیم Ùˆ مشکلات را چون پیش ØÙ„ کنیم یا خیر. به همین دلیل Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÛŒ پیش دست به قلم شدیم Ùˆ نامه‌ای عاشقانه-بشردوستانه برای‌اش ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯ÛŒÙ… Ùˆ به انتظار پاسخ‌اش نشستیم. بار پیش خیلی زود جواب نامه‌ام را داده بود Ùˆ شوق یک penpal سریع‌القلم سیاست‌مدار را به دل‌های‌مان انداخته بود. اما این بار کریس نامردی کرده است Ùˆ هنوز خبری ازش نشده است. ØØ§Ù„ا نمی‌دانیم Ú©Ù‡ دلیل این بوده Ú©Ù‡ سرش خیلی شلوغ است این روزها یا این‌که Ù…ØµÙ„ØØª نمی‌دیده در این مورد نظر بدهد. به هر ØØ§Ù„ نامه را در زیر می‌آوریم، باشد شما هم ØªØØ±ÛŒÚ© شوید دوست‌ای سیاست‌مدار برای خود دست Ùˆ پا کنید.
From: SoloGen
Date: July 24, 2006 1:13:00 PM MDT (CA)
To: HEATON-HARRIS Christopher
Subject: Helping to stop the middle east’s war
Dear Chris,
A few months ago, I asked you about your activity to boycott Iran and prevent her national soccer team to participate in the World Cup. You told me that “the international community is not doing enough to help the people of Iran – we have been too tolerant of Ahmadinejad, and have allowed him to harm the image of all of Iran through his unacceptable … “. Although I did not agree with your suggested way of forcing President Ahmadinejad, I have remembered you as a person who likes to solve international conflicts in genuine ways.
Now, the people of the world are confronted with an unexpected brutality in the middle east. Hezbollah guerrillas and Israeli forces are killing many innocent people in two sides and the world does not seem to do anything special about it. As a citizen of this “civilized” world, I feel pity for this cruelty in the 21st century. I wonder if you, as a member of the European Parliament in particular and a politician in general, can do some effort to help stopping this massacre.
Thanks,
SoloGen
ØØ³Ø§Ø³ÛŒØªâ€ŒØ²Ø¯Ø§ÛŒÛŒ
… ولی نمی‌توان همیشه چشم بست،‌ ندید Ùˆ ساکت ماند.
“Ú©Ø«Ø§ÙØªâ€ŒÙ‡Ø§!”
ØØ³Ø§Ø³ÛŒØª
Ùکر کنم ØØ³Ø§Ø³ÛŒØªâ€ŒÙ…ان Ú©Ù… شده. آدم‌ها هم‌دیگر را می‌کشند، کانال را عوض می‌کنیم، Ùˆ بعد همین!
مهر الموت
بله! من هم تایید می‌کنم!
من دوستان خیلی خوبی دارم.
که مثلا؟
نمونه‌اش همین‌ها Ú©Ù‡ دو سه روز پیش با هم Ø±ÙØªÙ‡ بودند الموت. گمان نکنم کس‌ای بتواند موجودات به آن خوبی پیدا کند. مگر نه؟
یک توصیه اما می‌خواهم به‌شان بکنم. مواظب باشند Ú†Ù‡ دوستان‌ای اختیار می‌کنند. خبرها ØØ§Ú©ÛŒ است Ú©Ù‡ همه آن‌قدر Ú©Ù‡ باید خوب نیستند.
اضطراب
گاهی آدم ØØ³ عجیبی داره Ú©Ù‡ دقیقا نمی‌دونه چیه. یعنی نمی‌تونه بگه الان این ØØ³ رو دارم یا اون یکی رو. تنها ØØ³ می‌کنه Ú©Ù‡ همه‌ی ØØ³â€ŒÙ‡Ø§Ø´ توی هم Ø±ÙØªÙ†. نمی‌دونه Ø®ÙˆØ´â€ŒØØ§Ù„ه، Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÙ‡ØŒ غم‌گینه یا Ú©Ù‡ Ú†ÛŒ. وضعیت درست شبیه به اینه Ú©Ù‡ یک سیگنال تصادÙÛŒ رو توی عصب‌هات ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ باشن تا نتیجه‌اش ØÙˆØ§Ø³ در هم Ø±ÙØªÙ‡ بشه. Ùکر کنم این سیگنال تصادÙÛŒ -اگر اشتباه نکنم- چیزی از جنس اضطراب است.
(ÙØ±Ø¶ استعاره‌ی سیگنال تصادÙÛŒ Ùˆ ØÙˆØ§Ø³â€ŒØ§Ù… این است Ú©Ù‡ تبدیل ÙØ±Ú©Ø§Ù†Ø³ÛŒâ€ŒÛŒ وضعیت اعصاب همان Ø§ØØ³Ø§Ø³ ÙØ±Ø¯ است. مشخص است Ú©Ù‡ این استعاره تنها کاربرد ادبی دارد. ضرب سیگنال تصادÙÛŒ با سیگنال دیگر در یک ÙØ¶Ø§ باعث پخش تبدیل ÙØ±Ú©Ø§Ù†Ø³ÛŒâ€ŒÛŒ آن سیگنال دوم می‌شود. این ایده‌ی اساسی‌ی spread spectrum است.)
Hot Sick Dreams
Hot,
sick,
dreams.
Images,
and memories,
blended
in my dark hot-sick dreams.
Hot,
sick,
dreams.
Images,
…
علیه سنگ‌سار
من این طومار را امضا کردم. طوماری است علیه ØÚ©Ù… سنگ‌سار اشر٠کلهری.
من Ùˆ شرکت تلÙÙ† – نبرد تبلیغاتی
می‌گن این غرب بر اساس مصر٠بی‌رویه و سرمایه و کپیتالیسم و غیره می‌گذرد، هی بگویید نه!
یکی دو Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÛŒ پیش نماینده‌ی شرکت٠تلÙن‌ام زنگ زد Ùˆ منو از خواب Ø³ØØ±Ú¯Ø§Ù‡ÛŒ بیدار کرد. Ùکر کردم به خاطر خرابی‌ی تلÙÙ† آن روزها بود Ùˆ هد٠ØÙ„ مشکل است، اما طر٠تبلیغات‌چی بود Ùˆ هدÙ‌اش تنها Ùˆ تنها ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† سرویس‌های جدید بود. Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª اگر پنج دلار بدی امکان سوت بلبلی به تلÙن‌ت می‌دیم، اگر Ù‡ÙØª دلار بدی voicemailات قابلیت ارسال پیام از طریق اینترنت خواهد داشد، اگر دو دلار بدی این‌کار رو می‌کنیم Ùˆ دیگر Ùˆ دگر! من به‌اش Ú¯ÙØªÙ… نه چون الان همه چیز خوبه Ùˆ Ùقط اگر می‌شه این خط تلÙÙ† ما رو تعمیر کنید Ú©Ù‡ دو سه روزه بوق‌اش در نمی‌آد! Ø·Ø±Ù Ú¯ÙØª این مسایل به اون ربطی نداره Ùˆ به‌تره به Ùلان بخش شرکت‌شان زنگ بزنم، Ùˆ ادامه داد Ú©Ù‡ اینترنت ما هم خیلی خوبه Ùˆ سریعه Ùˆ ارزونه Ùˆ از این ØØ±Ù‌ها Ùˆ از من پرسید Ú©Ù‡ از “اونا” می‌خوام یا نه! من به‌اش Ú¯ÙØªÙ… الان از Ùلان شرکت اینترنت می‌گیرم Ùˆ خیلی هم راضی هستم. طر٠اما باز اصرار کرد Ùˆ Ú¯ÙØª مال ما به‌تره. برای این‌که Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªâ€ŒØ§Ø´ نکنم Ú©Ù‡ امروز چیزی Ù†ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ به‌اش Ú¯ÙØªÙ… خب، من بعدا Ùکر می‌کنم روی این موضوع Ùˆ اگر خواستم عوض کنم ISPام رو، ØØªÙ…ا خبرتون می‌دم! دیگه آخر سر طر٠رو به زور از گوشی انداختم بیرون Ùˆ Ø±ÙØªÙ… به سراغ ادامه‌ی خواب‌ام!
دی‌شب Ú©Ù‡ از Ø³ÙØ± برگشتم دیدم یک نامه‌ای توی صندوق پستی‌ام هست Ú©Ù‡ می‌گه بیاید اداره‌ی پست تا یک بسته Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª کنید. معمولا بسته‌های بزرگ Ùˆ یا Ø³ÙØ§Ø±Ø´ÛŒ رو این‌طوری می‌کنن. یعنی خبرش رو می‌دن Ú©Ù‡ بسته‌تون آماده است بیاید Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª کنید. من هم Ú©Ù‡ منتظر یک بسته‌ی خیلی مهم اداری بودم، Ú©Ù„ÛŒ ذوق Ùˆ شوق داشتم Ú©Ù‡ به زودی کارم راه Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ از این تخیلات. امروز یک جلسه داشتیم، بی‌خیال‌اش شدم Ùˆ Ø±ÙØªÙ… اداره‌ی پست. به هر ØØ§Ù„ این بسته قرار بود خیلی مهم باشه Ùˆ جلسه ارزش‌اش رو نداشت. Ø±ÙØªÙ… بسته رو Ú¯Ø±ÙØªÙ… Ùˆ دیدم Ú©Ù‡ ای دل غاÙÙ„ØŒ این بسته از شرکت تلÙÙ† است. Ú¯ÙØªÙ… ØØ§Ù„ا اشکال نداره، شاید دستگاه تلÙن‌ای چیزی باشه. البته توی دل‌ام به‌شون بد Ùˆ بیراه Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ چرا تلÙÙ† مجانی‌تون رو این‌قدر دیر برام Ù…ÛŒâ€ŒÙØ±Ø³ØªÛŒØ¯. اگر زودتر ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ بودن، من مجبور نبودم خدا دلار(!)‌ پول بدم برای این دستگاه سوسولی‌ی ÙØ¹Ù„ی‌ام! جلسه Ú©Ù‡ از دست Ø±ÙØªØŒ اومدم خونه ببینم Ú†ÛŒ برام ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù† Ùˆ بعدش برم دانش‌گاه. بسته رو Ú©Ù‡ باز کردم رنگ‌ام تقریبا قرمز شد! یک مودم ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ بودند ØØ¶Ø±Ø§Øª!!! ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ معنای‌اش این است Ú©Ù‡ آقایان می‌خواهند از این به بعد یک بیست سی دلاری هم ماهانه از من بابت اینترنت اضاÙÛŒ(!)‌ بگیرند. نمی‌دونم چرا من هر وقت دل‌ام غم جیب‌ام رو می‌خوره، یک خرج الکی‌ی دیگه می‌آد رو دست‌م!
البته کور خوانده‌اند اگر Ùکر می‌کنند دنیا اساس‌اش بر مصرÙ‌گرایی است! Ùورا یک نامه برای‌شان نوشتم Ùˆ پرسیدم مودم را دوست دارید با پست Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª کنید یا این‌که بیندازم‌اش توی یکی از مراکزتان. البته این بازی به هر ØØ§Ù„ یک بازی‌ی برنده-برنده نیست (شاید برنده-بازنده باشد، شاید هم بازنده-بازنده) اما اجازه نمی‌دهم بازنده‌ی بزرگ من باشم!
بازگشت سندباد
Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ تمام شد. شاید هم نشد. پایان‌اش را ندیدم. شاید پایانی نداشت اصلا. من الان در ونکوور نیستم. آیا ونکوور وجود دارد؟!
Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ تمام شد. Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ خوبی بود. منظورم World Congress on Computational Intelligence است Ú©Ù‡ شامل سه Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ International Joint Conference on Neural Network (IJCNN)ØŒ IEEE International Conference on Fuzzy Systems (FUZZ-IEEE) Ùˆ Congress on Evolutionary Computation(CEC) بود. این Ø§Ø¨Ø±Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ تا پیش این هر چهار سال یک‌بار برگزار می‌شد Ùˆ از این پس قرار است دو سال یک‌بار برگزار شود. Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ بعدی‌اش در هنگ‌کنگ است. هنگ‌کنگ هم جای دیدنی‌ای است!
Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ تمام شد. Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ خوبی بود. شاید هم نه. ذوق Ùˆ شوق‌ام این‌بار کم‌تر بود. برای‌ام کم‌تر عجیب بود دیدن این همه آدم‌ای Ú©Ù‡ پژوهش کرده‌اند Ùˆ ØØ§Ù„ا دارند کارشان را ارایه می‌دهند. دیگر از ارایه‌دادن نمی‌ترسیدم. یا ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ نه خیلی! اسلایدهای‌ام را در خود Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ راست Ùˆ ریست کردم. البته نیمچه‌آماده بودند. باید از یک جای دیگر برمی‌داشتم، شکل‌شان را به‌تر می‌کردم Ùˆ می‌گذاشتم کنار هم. این‌بار مدل‌ام شده بود مینیمالیستی. هیچ پیش‌زمینه‌ای نداشتند اسلایدها (یکی‌شان آرم دانش‌گاه Ùˆ Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ را در پایین‌اش -خیلی Ú©ÙˆÚ†Ú©- داشت. دومی!).
این‌بار بیش‌تر از Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ پیش خوش گذشت. گرچه شاید Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ پیش نوستالژیک‌تر باشد برای‌ام. Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ پیش به مملکت‌ای Ø±ÙØªÙ… Ú©Ù‡ دوست‌اش داشتم. ØØªÛŒ مک‌دونالدش هم برای‌ام جذابیت داشت. این‌بار مملکت اما برای‌ام عادی بود. شاید هم نه …
ونکوور زیبا است؟ بله! ونکوور زیبا است جوری که انگار وجود ندارد. ونکوور را دوست دارم که هم شلوغ است و هم آدم دارد و هم تمیز و زیبا است.
چند Ù†ÙØ±ÛŒ را دیدم Ú©Ù‡ دیدن‌شان برای‌ام کاملا عجیب بود. انتظارش را نداشتم روزی ببینم‌شان. که‌ها را؟ لطÙی‌زاده را دیدم (پدر منطق ÙØ§Ø²ÛŒ)ØŒ Yager (از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ تاثیرگذار در منطق ÙØ§Ø²ÛŒ)ØŒ Bezdek (ÙØ§Ø²ÛŒ کلاسترینگ(!))ØŒ Floreano (روباتیک تکاملی)ØŒ Dorigo (به وجودآورنده‌ی ایده‌ی کلونی‌ی مورچه‌ها برای بهینه‌سازی)ØŒ Fogel (از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ مهم در Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ø§Øª تکاملی) Ùˆ چند Ù†ÙØ± دیگر Ú©Ù‡ من پیش‌تر نمی‌شناختم، اما آدم‌های مهم‌ای بودند مثل ادیتور Transaction on Fuzzy Systems. صØÙ†Ù‡â€ŒÛŒ جالب دیگری Ú©Ù‡ دیدم این بود Ú©Ù‡ در یک بخش‌ای از مهمانی‌ی جوایز Ùˆ غیره از IEEE Fellowها خواستند Ú©Ù‡ برخیزند. Ú©Ù„ÛŒ پیرمرد آن جلوی سالن بلند شدند. هممم …
Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ خوب بود؟ مقاله‌های من خوب بود. ازشان راضی‌ام. ارائه‌های‌ام هم خوب بودند. از مقاله‌ی مربوط به تزم بیش‌تر خوش‌ام می‌آید، اما آن یکی هم خوب بود Ùˆ به خیر گذشت! اولی جایزه‌ی به‌ترین ارائه‌ی جلسه را هم Ú¯Ø±ÙØª! هممم … البته من دوست داشتم جایزه‌ی به‌ترین مقاله‌ی Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ را بگیرم، اما خب، نشد! یاد جلسه‌های توزیع جوایز المپیاد Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù….
خلاصه این‌ها … !
ÙØ¹Ù„ا بروم سراغ کارهای‌ام!
Save the Lebanese Civilians
سندباد و مشکل سایت
همیشه وقتی من می‌روم Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ این سایت‌ام باید خراب شود! Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ پیش Ú©Ù‡ برای اولین Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ خارجی‌ام Ø±ÙØªÙ‡ بودم (Ùˆ ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ ذوق Ùˆ شوق به‌روز کردن سایت Ùˆ تعری٠وقایع را داشتم) سایت‌ام کاملا تعطیل شد Ùˆ این بار هم مسوولان PersianTools تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯ برای کم‌کردن ÙØ´Ø§Ø± spammerها، سیستم کامنت مرا از کار بیاندازند. دست‌شان درد نکند!
در نتیجه ÙØ¹Ù„ا کامنت نگذارید Ú©Ù‡ کار نمی‌کند Ùˆ تنها اعصاب‌تان خراب می‌شود.
این‌جا وضعیت بد نیست. البته هنوز نتوانسته‌ام زیاد بگردم. بیش‌تر در Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ بوده‌ام. برای ÙØ±Ø¯Ø§ هم یک ارایه دارم Ú©Ù‡ به نظرم به‌تر است اسلایدهای‌اش را پیش از شروع جلسه آماده کنم (بگذریم از آماده‌سازی Ùˆ غیره!). ØØ§Ù„ا بعدا بیش‌تر تعری٠خواهم کرد Ú†Ù‡ خبر است.
ونکوور شهر قشنگی است! البته اگر از آب و هوای ابری‌اش بگذریم، به نظرم شهر مناسبی برای زندگی می‌آید.
لطÙی‌زاده، عکاسی Ùˆ Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ WCCI06
خب! دی‌روز چشم‌مان به جمال لطÙی‌زاده، مبدع منطق ÙØ§Ø²ÛŒØŒ روشن شد! آمده بود Ùˆ یک سخنرانی‌ی اساسی Ùˆ تکان‌دهنده (از این‌ها Ú©Ù‡ می‌گوید شما اصلا دارید اشتباه می‌روید!) ارایه داد. من از ایده‌های‌اش -تا جایی Ú©Ù‡ می‌دانم- خوش‌ام می‌آید. در ضمن از منطق ÙØ§Ø²ÛŒ هم همین‌طور. هممم … در ضمن یک عکس یادگاری‌ی خیلی صمیمانه هم با هم انداختیم!
وقایع Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³ WCCI06
-همین الان وسط سخنرانی یک نوشابه روی زمین ریختم. قوطی‌ی نوشابه‌ام را کنار صندلی‌ گذاشته بودم، پای‌ام خورد به‌اش Ùˆ موکت بود Ùˆ نوشابه Ùˆ ØØ¨Ø§Ø¨â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ CO2.
-کامپیوتر را گذاشتم روی صندلی‌ی کناری تا بروم پارچه بیارم Ùˆ زمین را تمیز کنم (پیش‌نهاد یکی از بانوان شرکت‌کننده بود البته!). برگشتم دیدم کامپیوترم به شلوارم چسبیده. Ù†Ú¯Ùˆ صندلی‌ی کناری مربایی (یا چیزی در همان ØØ¯ÙˆØ¯) بوده است Ùˆ زیر کامپیوترم را کثی٠کرده Ùˆ آن هم شلوارم را!
-با ت٠سعی کردم تمیزش کنم! به‌تر شد. (;
به روزرسانی: الان همه چیز ØªØØª کنترل است! نگران نباشید!!!