No Free Sleep Theorem
دو سوی‌اش این است: مقاله‌های خواب‌آلود Ùˆ deadlineهای از دست رÙته!
دو سوی‌اش این است: مقاله‌های خواب‌آلود Ùˆ deadlineهای از دست رÙته!
4 thoughts on “No Free Sleep Theorem”
مقاله های از دست رÙته Ùˆ deadline های خواب آلوده رو بیشتر دوست دارم.
مرد آنست Ú©Ù‡ در دقیقه 90 Ú©Ù‡ هیچ، در وقت اضاÙÛŒ پروژه ها Ùˆ مقالات را آماده کند Ùˆ تØویل نماید Ùˆ پس از آن چنان بخوابد Ú©Ù‡ گویی مرده است.
واقعا چالش عظيميه. به نظر من راه Øلش اينه Ú©Ù‡ در Øين کار به صورت منظم گزارش تهيه بشه . ÙŠÚ© نکته ديگه اي Ú©Ù‡ هنوز خودم به کارش نبستم ولي مي‌خوام به کار ببندم اينه Ú©Ù‡ اگر آدم Ùکر مي‌کنه مقاله‌اش به Ú©Ù†Ùرانس Û² ماه ديگه مي‌رسه Ú©Ù†Ùرانس ۴ماه ديگه رو هد٠بگيره.
پي‌نوشت:کلک برا COLT داري ساب‌ميت مي‌کني يا AAAI ؟
1. درمورد کامنتی Ú©Ù‡ برام گذاشته بودی: Ú†Ù‡ تÙاوت ایده‌ای! من داشتم به چیزی مثل سرخوشی واقع‌گرایانه Ùکر می‌کردم! یه جور اØتراز منطقی از شکوه‌گرایی Ú©Ù‡ قبول دارم در اغلب موارد غیرممکن Ùˆ در بعضی موارد نامطلوبه (دست پیش گرÙتم‌ها :)).
2. درمورد قضاوت کردن: گمونم بØØ« تو Ùˆ راØیل به اندازه‌ی کاÙÛŒ گویای پیچیدگی مطلب بود. متاسÙانه با خوشبختانه دنیای ما انقدر پیچیده‌است Ú©Ù‡ توی شرایط صدور ØÚ©Ù… همیشه دست ما رو برای بسط کاÙÛŒ نظام‌های if-then-else می‌بنده Ùˆ اون‌وقته Ú©Ù‡ عدم تطابق انتظارات Ùˆ مشاهداتمون ما رو از کوره به در می‌بره (در Øالی Ú©Ù‡ گاهی می‌تونیم مطمئن باشیم Ú©Ù‡ اون‌طر٠قضیه هم اتÙاق مشابهی باعث عدم تطابق اعتقادات Ùˆ اَعمال متهمین پرونده شده). در واقع یه مداÙع Øقوق Øیوانات همون‌قدر ØÙ‚ داره روزی دو وعده گوشت گوساله‌ی سلاخی شده بخوره یا یه Ùمینیست همون‌قدر می‌تونه از عروسش انتظار ØرÙ‌شنوی از پسرش رو داشته باشه Ú©Ù‡ من می‌تونم Ùرض کنم یه پوزیتیویست به علت اعتقادات نسبتاً جبرگرایانه نباید مشکلی توی بخشیدن دیگران داشته باشه. همه‌ی این اَعمال به یه اندازه غیرمنطقی Ùˆ در عین Øال بعضاً اجتناب ناپذیر هستن Ùˆ گمون می‌کنم خیلی بهتر باشه اگه برای مخالÙت با اون‌ها چشم‌اندازی بزرگ‌تر از اَعمال خود شخص خاطی اختیار کنیم. یه تمرینی Ú©Ù‡ برای خود من خیلی موثر بوده این بوده Ú©Ù‡ به Ù…Øض قرار گرÙتن توی شرایط مشابه (برای قضاوت) خیلی سریع سعی کردم به خودم یادآوری کنم آخرین باری Ú©Ù‡ تØت تاثیر سندروم پیش‌قاعدگی بودم چندبار به اَعمالی دست زدم Ú©Ù‡ با دلخوری‌های غیرمنتظره Ùˆ «از تو بعید بود»ها روبرو شدن.
3. درمورد متوسط‌ها: انصاÙاً لذت بردم. این یکی از اون نکات بدیهی‌ایه Ú©Ù‡ متاسÙانه آگاهانه یا ناآگاهانه (اکثراً از طر٠روشنÙکران جامعه) نادیده گرÙته می‌شه. یادم میاد چقدر Øرص خوردم وقتی جایی خوندم یکی از جلوه‌های بارز نجات‌بخشی شریعتی رو تواناییش در کساد کردن کار Ùˆ بار کاباره‌ها (اون هم Ùقط با دو Ù‡Ùته سخنرانی توی Øسینیه) دونسته بود. هیچ‌کس به این قضیه Ùکر نمی‌کرد Ú©Ù‡ چنین تغییر سلیقه‌ی دÙعی Ùˆ شدیدی غیرطبیعی‌تر Ùˆ Øساب‌نشده‌تر از اونه Ú©Ù‡ مدت مدیدی دووم بیاره Ùˆ به عنوان یه Øرکت اصلاØÛŒ شایسته بشه ازش یاد کرد. متاسÙانه طرÙداران سینه‌چاک تئوری‌های «دکتر» هنوز هم نخواستن قبول کنن علل شکست چنین Øرکت‌هایی نارسایی روش‌های عمل بوده نه توطئه‌چینی‌های آن‌چنانی.
4. درمرود EEها Ùˆ CSها: با این‌که الیورتویستیسیته‌ی رشته‌‌ی کامپیوتر رو بین رشته‌های مهندسی Ùˆ علوم پایه قبول دارم، اما گمون می‌کنم جدال‌هایی Ú©Ù‡ سر این مسئله درگرÙته بیشتر از این‌که جنبه‌ی اصلاØÛŒ داشته باشه، با گوشه‌ی چشمی به ØÙظ پرستیژ کلمه‌ی مهندس (خصوصاً در کشورهایی Ú©Ù‡ مهندسی هنوز به عنوان اولین Ùˆ مهم‌ترین واسطه‌ی عملی تزریق تکنولوژی به جامعه‌ی صنعتی از جایگاه ویژه‌ای برخورداره) صورت می‌گیره. والّا با یه نگاه کوچیک به تاریخچه‌ی IT می‌شه خیلی راØت دید Ú©Ù‡ در غیاب نسبی چنین دیدگاهی چقدر ØÙ„ کردن مشکل سرگردانی رشته‌های علمی (نمی‌گم ساده بلکه) میسرتره! Øالا به عنوان یکی از مداÙعین نظریه‌ی نزدیک کردن دانشکده‌های مدیریت Ùˆ اقتصاد به دانشکده‌های مهندسی اصلاً می‌تونم Øدس بزنم در صورت عملی شدن این پروژه‌ها چنین دیدگاهی به Ú†Ù‡ معضلات بزرگی خواهد انجامید!
در آستانۀ deadline ی خواب آلوده نشسته ام و با چنگ و دندان میخواهم پروژه را بچسبم که از دست نرود! چه اوقات خوشی را میگذرانم!!! خداوند یاریم دهد!!!