ایران و امریکا

ایران و امریکا

خبر اولین رابطه‌ی سیاسی‌ی رسمی و از پیش برنامه‌ریزی‌شده‌ی ایران وامریکا بعد از ۲۷ سال را که خواندم ابتدا خیلی خوش‌حال شدم. روابط دوستانه‌ی ایران و امریکا -تا جایی که به نظرم می‌آید- به سود ملت ایران خواهد بود: گسترش روابط اقتصادی‌ی ایران، از بین رفتن تحریم کالاهای اساسی‌ای چون قطعات هواپیما، به‌بود چهره‌ی جهانی‌ی ایرانیان با از بین رفتن برچسب محوریت شیطان و خیلی چیزهای دیگر. و پیش‌شرط روابط دوستانه‌ی بین دولت‌ها، وجود رابطه‌ی رسمی است. بدون رابطه‌ی رسمی که نمی‌توان انتظار روابط دوستانه داشت و حال به نظر می‌رسد -اگر خریت‌ای دیگر رخ ندهد- روابط رسمی آغاز شده است.
خوشی‌ام اما بی‌خدشه نیست. خوش می‌داشتم این روابط در دوران خاتمی (یا سیستم حکومتی‌ی شبیه به آن زمان) صورت می‌گرفت. روابط سیاسی‌ی دولت فعلی و امریکا شاید باعث به‌بود وضعیت مردم بشود (مثلا از نظر اقتصادی)، اما تاثیر مستقیم‌ای هم بر ثبات شکلِ فعلی‌ی حکومت (الفنون‌وار) خواهد داشت. دولت خوش‌شانس‌ای که دلارهای نفتی‌ی بادآورده پشت سرش بود، از روابط تازه‌اش با امریکا کم سود نخواهد برد و بنیان‌های خود را تقویت خواهد کرد. البته پسند من نه الفنون است و نه خاتمی، اما کمینه تقویت امریکایی یافته‌ی حکومت اصلاحات به‌تر از تقویت‌یافته‌ی حکومت بنیادگرای فعلی است.

نوشته‌های مرتبط:
منتظر استریپ‌تیز گرگم (حاجی کنزینگتون)
امت همیشه در صحنه (ساناز)
بقای نسل (سرزمین رویایی)

14 thoughts on “ایران Ùˆ امریکا

  1. AlefNoon ro sare ham neveshti. Daari az meyaar haat kootaah miyaii rafigh

  2. ولی این دوستی شاید تنها سودش برای مردم ایران سرکوب بیشتر حکومتی وسکوت امریکا باشه!

  3. به روزبه: باید فکر کنم. در واقع من همیشه تصور می‌کردم الفنونِ اسم این آقا نه ترکیب الف + نون که ال + فنون باشد (مثل مدرسه‌ی قدیمی). البته هیچ دلیل منطقی‌ای برای این کار ندارم. شاید عوض‌اش کنم.

    به سان: (;

    به صورتک خیالی: راست‌اش مطمئن نیستم هیچ سود(!) دیگری نداشته باشد. اما همان‌طور که اشاره کرده بودم کاملا محتمل می‌دانم باعث تداوم سرکوب و خفقان باشد. البته حدس می‌زنم شدت‌شان کم شود چون یک دلیل اصلی‌ی سرکوب و خفقان فعلی را وضعیت نامتعادل بین‌المللی‌ی حکومت می‌دانم.
    به هر حال همه‌ی این‌ها حدس‌ها و باورهای فردی است که چیز زیادی از روابط سیاسی نمی‌داند.

  4. اين شايد شاهد خوبى براى ان حرف‌ام كه گفتم “بار ايدئولوژيكى سنگينى به دوش نمى‌كشند” باشد. به خوبى مى‌دانند Ú†Ù‡ مى‌خواهند Ùˆ از به كار گيرى هيچ ابزارى ابا ندارند.
    آن توضيحات كه دادى را هم اگرچه قبول دارم ولى كمى قديمى مى‌دانم. در واقع به نظر مى‌رسد تعادل قدرت به نفع گروهى هدف‌مند، هوش‌يار و بابرنامه در حال به هم خوردن است. گروهى كه متاسفانه با سرعت قابل ملاحظه‌اى در حال پيش‌روى است. شايد بى‌ربط به نظر برسد ولى من را به ياد وضعيت افغانستان مى‌اندازد. قبل از ظهور طالبان كه هر گروه قسمتى را در دست داشت و با وجود درگيرى‌ بين گروه‌ها تغيير چشم‌گيرى در وضعيت كلى مشاهده نمى‌شد و بعد از ظهور طالبان كه شاهد اشغال سريع كشور ظرف مدت كوتاهى بوديم. متاسفانه ملت در خواب، رقيبان بيش از اندازه سنگين‌ و هنوز گرفتار معادلات قبل از ظهوراند.

  5. با پوزش از سولوژن در ادامه بحث اون پايين به بوگى:
    بالاخره ما يا به شعور و در نتيجه حق انتخاب مردم اعتقاد داريم يا نه! به نظرم نمى‌شود گفت مردم وقتى كه ان‌گونه كه ما درست مى‌دانيم فكر/رفتار كردند، مى‌فهمند و وقتى كه برخلاف ان حركت كردند نمى‌فهمند پس بايد براى‌شان تصميم گرفت. البته مى‌شود گفت ولى‌ ان وقت بايد يا از شعار دموكراسى دست برداشت و يا تعريف‌اش را عوض كرد.

  6. من امیدوار نیستم وضعیت کنونی به سمت بهبود حرکت کنه. تحلیلی از وضعیت ایران ندارم. اما به عمیقن معتقدم سیستم حاکم چنین هدفی را دنبال نمی کند.

    راستی خارج از ایران هم مقاله چاپاندن مهم است؟ کلک علمی چطور؟

  7. من تا حدودي با مطلبي كه حاجي كنزينگتون نوشته بود موافقم. نكته اي هم كه اسپريچو در مقايسه با وضعيت افغانستان آورده جالب و جاي تامل داره. من البته اين رو يك مذاكره نمي دونم بلكه اون رو بيشتر يك معامله مي دونم.
    به اسپريچو در پاسخ به بحث قبلي:
    ببينيد ما زماني مي گيم بقيه چون مانند ما فكر نمي كنند پس اشتباه مي كنند. اما زماني هم مي گيم بقيه چون منطقي فكر نمي كنند پس اشتباه مي كنند. اگر منظور ما از منطق منطق ما باشه دو جمله يكي هستند اما اگر منظور ما از منطق، يك اصل پذيرفته شده توسط نخبگان باشه اين دو جمله با هم متفاوت مي شن.
    در رابطه با دموكراسي هم متاسفانه بيشتر ما دچار يك سو تفاهم هستيم و اون رو با آنارشي اشتباه گرفتيم. (البته اميدوارم آنارشي رو با بار منفي اون نبينيد بلكه با جنبه مثبت اون)
    در ضمن كاش پاسخ رو زير همون پست داده بودي 🙂

  8. امّا من گمان می‌کنم ساده‌انگاری‌ست اگر خوشحال شویم از این مذاکره‌ها. تا آنجایی که من می‌دانم و آن اندازه که از بی‌کلّگی‌های دولتمردان ایرانی می‌فهمم، از این نشست‌ها هم چماقی می‌سازند که در ایران بر سر مردم بکوبند که «ببینید آمریکا بود که به دست‌وپای ما افتاد که مذاکره کنیم!» و تنها بهانه‌ای خواهد بود برای امامان جمعه که وقت سخنرانی‌های نمازجمعه‌های‌شان را پرتر کنند؛ کاری که همگی -رسانه‌های حکومتی و امامان جمعه- همین حالا هم هر چه زور دارند بر سرش گذاشته‌اند. شاهد مثال دیگر، حرف‌های باز هم حکیمانه‌ی «سوپریم لیدر» عزیزمان است که گفته آمریکا گه بخورد با ما درباره‌ی چیزی به‌جز عراق مذاکره کند؛ و خب باز هم گمان‌ام همین کافی‌ست که بفهمیم این‌ها هیچ از موضع‌شان دست‌بردار نیستند. و تازه، به این هم اگر فکر کنیم که در خوش‌بینانه‌ترین حالت روابط برقرار خواهند شد و این‌بار حکومت ایران هم مانند بسیاری حکومت‌های دیگر سرکوب‌هایش را با تأیید ایالت‌های متّحد می‌کند، آینده‌ای بسیار روشن پیش روی‌مان خواهیم دید.
    خدا همه‌ی‌مان را یاری کناد!

  9. اي آقا جان! رابطه سياستمداران ايراني و امريكايي چه دخلي به ما عوام الناس دارد. رابطه اين سياسيون آيا تاثيري برقيمت كوفتي مسكن خواهد داشت؟

  10. البته اگه خریت دیگه‌ای رخ نده! فقط اگه!! اوووف. راستی سولوژن جان، ممنون بابت تبریکت. خوشحال شدیم 🙂

  11. به بوگى:
    حق با شماست، اگر همان‌جا نوشته بودم راحت‌تر مى‌شد دنبال‌اش كرد ولى ترسيدم تا بيام بجنب‌ام زيادى بره پايين.
    آن آنارشى هم كه به ان اشاره كرديد يك گزينه است، چرا نه؟!
    اين:
    http://www.persianblog.com/posts/?weblog=sprichue.persianblog.com&postid=6928256
    را نمى‌شود پاسخى در ادامه بحث‌مان به شمار آورد ولى فكر كردم شايد بخواهيد نگاهى به آن بياندازيد. هرچند حيف است كه از اين كامنت‌دانى دل‌باز دل بكنيم؛ به خصوص كه صاحب سخاوت‌مندى هم دارد!

  12. جناب اسپريچو:
    اون مطلب و همينطور اون لينك مرتبط داخلش رو خوندم. مطالب كاملا جالب و در عين حال عين واقعيت بود. اما يك سوال پيش مياد. به نظر شما در جامعه انساني كه به تعداد اعضا ما شاهد نظرات متفاوت هستيم چطور مي شه به يك برآيند رسيد؟
    البته يك راهش اينه كه ما از خير برآيند بگذريم و به آنارشي رو بياريم. اما خوب بايد حواسمون باشه كه همونطور كه دموكراسي هزينه ها و اثرات جانبي داره آنارشي هم هزينه ها و اثرات جانبي خودشو داره. همونطور كه هر سيستم ديگه اي اينطوره. حالا سوال اينجاست كه كدوم سيستم در يك جامعه اثر بخش و مفيد تره؟

    در پايان هم از جناب سولوژن معذرت مي خام اگه وبلاگش رو مورد سو استفاده قرار داديم.

  13. به نظر من همه ما سر کار هستیم.اگر حافظه شما یاری کند .هر وقت ایران از دولت افغانستان پولی را که بابت نگهداری مردم افغان در ایران به عقب میافتاد دولت ایران دست به بیرون انداختن افغانیها.میزد.و وقتی پرداخت انجام میشد .افقانها برادر میشدند.مگر جنگ ما با عراق نبود که خود بنده در فاو ونفت شهر چقدر زحمت گشیدم. زخمی شدم .اما در اخر عراق برادرمان شد.جواب شهیدان را چه بدهیم؟

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *