درباره‌ی ندانستن
ندانستن Ø³Ø·ÙˆØ Ù…Ø®ØªÙ„Ù‌ای دارد. گاهی می‌دانی Ú©Ù‡ نمی‌دانی، گاهی نمی‌دانی Ú©Ù‡ نمی‌دانی، گاهی می‌دانی آن را Ú©Ù‡ نمی‌دانی، چیزی برای دانستن ندارد.
و البته گاهی هم اشتباه می‌کنی!
بقیه‌ی بخش‌های این نوشته هم ØØ°Ù شد!
18 thoughts on “درباره‌ی ندانستن”
من ساکت نشسته بودم این گوشه Ùˆ داشتم موسیقی گوش میکردم از وبلاگتان Ú©Ù‡ این پست جدید آمد.قضیه ÛŒ جهل مرکب را پایه ایم سه پایه ØØªÛŒ شاید هم یکی از پایه های ایÙÙ„ … ولی وقتی کسی اینطوری مینویسد Ùˆ آخرش هم میگوید بقیه اش ØØ°Ù شد آدم ته دلش میلرزد نکند ضایع کرده باشد جایی؟!
هووم، ØØ±Ù‌هايى كه نوشته نمى‌شوند، نوشته‌هايى كه ØØ°Ù مى‌شوند Ùˆ امنيتى كه به ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بستگى دارد…
مضØÙƒÙ‡! ØØªÙ‰ اين نظر هم يك جمله پايانى داشت كه ØØ°Ù شد! گاهى به چيزى بيش از دانستن نياز داريم.
آن كس كه نداند و نداند كه نداند در جهل مركب ابدالدهر بماند
آن كس كه نداند Ùˆ بداند كه نداند اسب ÙØ±Ø³ خويش به منزل برساند !
+
ياد يك چيزي Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù… كه يكي مي Ú¯ÙØª وقتي bachelor رو Ú¯Ø±ÙØªÙŠ Ù…ÙŠ Ùهمي يك چيزهايي هست ديگران مي دانند تو نمي داني وقتي master ‌شدي مي Ùهمي يك چيزهايي هست تو مي داني Ùˆ ديگران نمي دانند وقتي phd â€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙŠ Ù…ÙŠ Ùهمي نه تو نه كس ديگري هيچي نمي Ùهمين !‌
+
بي ربطانگيمان را ببخشيد ما Ùقط در Ø³Ø·ÙˆØ Ù†Ø¯Ø§Ù†Ø³ØªÙ† قدم زديم !‌ ØØ§Ù„ا ادامه ÙŠ ØØ°Ù شده اش را با پارتي نمي شود بگذاريد ØŸ
من Ú©Ù‡ نمیدونم از کجای کامنتای قر (با ضم قا٠و Ø´Ú© در نوع آن) دیوید لنز را کشیدید بیرون اما من هم روزگاری داشته ام با آن . از خدا Ú©Ù‡ پنهان نیست از شما Ú†Ù‡ پنهان بسی آب غوره هم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام باهاش Ùˆ گاهی هم در آشپزخانه روی سنگهای لیز با خود رویای Ú©Ø±ÛŒØ³ØªÙˆÙØ± باله اجرا کرده ام… ÙØ¹Ù„Ù† Ú©Ù‡ شما یادآوری کردیدش!
اگه ØØ°Ù نمی شد Ùکر کنم Ù…ÛŒ شد ادامه داد این مطلبو همین جوری Ùˆ به آخر هم نرسید
an kas ke bedanad va bedanad ke bedanad….
اگه ØØ°Ù نمیشد Ø§ØØªÙ…الا باید سر به بیابون Ù…ÛŒ زدم!
چرا ØØ°Ù شد خوب؟! من بقیه‌اش را می‌خواهم! یالله!
به میم-سنجاقک: جهل مرکب شناخته شده بود. ندانستن چیزی Ú©Ù‡ می‌دانی چیزی برای دانستن ندارد به نظرم جدید است. Ú†Ù‡ چیزی؟ در کامنت‌های بعدی خواهم Ú¯ÙØª.
به اسپریچو: به چه چیزی بیش از دانستن؟ یا دانستن چه چیزی است؟
به مسعوده: من با این نقل قول مواÙق‌ام! بامزه است Ùˆ خیلی هم درست! در واقع پژوهش بر پایه‌ی همین ایده است دیگر: “من چیزی نمی‌دانم، بقیه هم نمی‌دانند؛ بگذار کاری کنم Ú©Ù‡ همه بدانیم”.
به میم-سنجاقک: وسط‌های‌اش بود! Ùˆ Ø§ØªÙØ§Ù‚ا Ùهمیدم Ú©Ù‡ رویای Ú©Ø±ÛŒØ³ØªÙˆÙØ±ØŒ کارهای تازه‌اش نیست. [این کامنت ربطی به این پست ندارد!] Ùˆ بدتر از همه Ùهمیدم Ú©Ù‡ Ú©Ø±ÛŒØ³ØªÙˆÙØ± یک بچه‌ی کوچولوی نازنین نبوده است.
به خاک: لابد باید Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØªÙ… سراغ مصداق‌ها. Ú†Ù‡ مصداق‌هایی؟ خواهم Ú¯ÙØª.
به sun: ØØªÛŒ یک اپسیلون هم Ø§ØØªÙ…ال خطا ندهد؟
به آهو: نمی‌دانم، شاید – ولی Ùکر نکنم. Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ شاید.
به لنیوم: چون مطمئن نبودم درست می‌اندیشم یا نه. اما نظرم به طور خلاصه این بود Ú©Ù‡ خیلی‌ها این روزها به مسایلی Ùکر می‌کنند Ú©Ù‡ ارزش واقعی ندارد. در واقع سوال‌هایی Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒâ€ŒØ´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ به خاطر نقص زبان مورد Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ تولید می‌شود (اگر یک زبان سازگار Ùˆ کامل داشته باشیم، ایجاد نمی‌شدند). Ùˆ البته راه‌ØÙ„‌ها هم در همان وادی Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªÙ†Ø¯. البته این واقعه چیز جدیدی نیست. به گمان‌ام همیشه در طول تاریخ بشریت درگیر زبان‌های زرگری‌ Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… بی سر Ùˆ ته‌ای شده‌ایم Ú©Ù‡ پیروان پر Ùˆ پا قرص‌ای هم دارند.
من که اکثراً هیچ ، نمی دانم.
به سولوژن : ØØ°Ù نمی کردی.
در جواب ۹
خیلی هم با زبان سازگار Ùˆ کامل مخالÙیم اصلا ØØ§Ù„Ø´ به این است Ú©Ù‡ کسی Ù†Ùهمد Ú©ÛŒ Ú†ÛŒ پرسید Ùˆ کی‌پریم Ú†Ù‡ جواب داد Ùˆ کلا Ú†Ù‡ ربطی دارد!
شما هم اگر Ù†Ùهمیدید برای این است Ú©Ù‡ ناکامل بودن زبان Ú©ÙØ§ÛŒØª نکرد لذا بقیه‌ی بخش‌های این نوشته ØØ°Ù شد!
ندونستن هم خودش بعضي وقتها نعمته. اگه بدوني بايد يه كاري بكني وگرنه عذاب ميكشي. دونستن مسئوليت مياره رÙيق. دونستن خيلي سخته. عذابه.
به عابر: پس گویا اکثرا به نزدیکی‌های استغنا نزدیک می‌شوی. شاید بعدا نوشتم – به‌ترش را.
به پویا: ما Ú©Ù‡ Ùهمیدیم. شاید Ú©Ù… ØØ°Ù کرده بودی. (; من به دو نوع کارکرد زبان اعتقاد دارم (علاوه بر انواع دیگر!): کارکرد علمی Ùˆ کارکرد ادبی. در کارکرد علمی ناکامل بودن زبان Ù…Ø³ØªØØ¨ نیست. در ادبیات مجاز است. ØØ§Ù„ سوال: ادبیات چیست؟
به امضا: بعضی وقت‌ها آره، ولی بعضی وقت‌ها هم نه.
ØØªÙ…ا این شعرو قبلا شنیدی؟:
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید Ú©Ù‡ تا Ø®ÙØªÙ‡ نماند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شر٠از گنبد گردون بجهاند
به مورد بستگى دارد. در اين مورد شايد بشود Ú¯ÙØª آن‌چه باعث شد آن ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø±Ø§ خطاب به لنيوم بنويسى Ùˆ خلقى را از نگرانى در مورد قسمت ØØ°Ù‌شده برهانى ;)!
دانستن هم كه ØÙƒØ§ÙŠØªâ€ŒØ§Ø´ طولانى است. ولى منظور دقيق‌ترم “به جاى دانستن” بود شايد! بى‌ربط به اين مورد است شايد، ولى ان‌چه به خلق منجر مى‌شود Ùˆ قوانين‌اش را با خودش به دنيا مى‌اورد Ùˆ اين خلق Ø§ØªÙØ§Ù‚Ù‰ كامل است كه نيازى به دانش ندارد. در واقع نياز به دانش بعد از خلق پديدار مى‌شود Ùˆ ان از نقص در درك مخلوق مى‌آيد…
از بابت Ùكر كردن در كامنت‌دانى‌ات عذر مى‌خواهم. عادت بدى است كه به تازگى پيدا كرده‌ام.
گاهی هم به چیزی برخورد می کنی که نمی دانی ولی نیازمندی که بدانی!؟
+ بعضی موضوعات بوده Ú©Ù‡ نخواسته اند ما بدانیم، از پدر Ùˆ مادر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا سیستم آموزشی، مانند بسیاری از تابوها. چرا خواسته اند Ú©Ù‡ ندانیم؟ لزوم دانستنش را Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ùˆ شاید بعد زمان اولیه مورد نیاز خودماتن Ù…ÛŒ Ùهمیم/Ùهمیده ایم. کاش بتوان این نوع از ندانستن را کاست! یا لااقل ریتش را کاهش داد!!
+
مواÙقم با اینکه پاره ای از ندانستن ها سرابی بیش نیستند، در واقع، آنچه نمیدانیم ارزشی، آنچنان Ú©Ù‡ ندانسته Ù…ÛŒ پنداریم، ندارد
+ در مورد این شعر، Ú†Ù‡ جالبه Ú©Ù‡ ØÙˆØ§Ø³Ø´ بوده Ú©Ù‡ همه 8 ØØ§Ù„ت را Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ú©Ø±Ø¯Ù‡
پس خب آن‌وقت چه‌طور می‌دانی Ú©Ù‡ نمی‌دانی؟ Ùˆ تازه این را هم می‌دانی Ú©Ù‡ دانستن‌اش ارزشی ندارد؟! Ùˆ تازه، زبان سازگار می‌خواهیم Ú©Ù‡ چه؟ Ùˆ Ú©Ù‡ خب، پس Ú©ÙÛŒ به جان همدیگر Ø¨ÛŒÙØªÛŒÙ… در Ø¨ØØ«ØŒ با زبان Ø´Ø³ØªÙ‡â€ŒØ±ÙØªÙ‡ØŸ Ùˆ Ú©Ù‡ خب، نمی‌دانم! Ùˆ Ú©Ù‡ خب، این کامنت‌ام هم دسته‌بندی نمی‌شود در هیچ دسته‌ای عمراً.
Ù¾.Ù†. هیچ‌چیز هم ØØ°Ù نکرده‌ام از کامنت‌ام.
بدترین قسمت ندانستن زمانی Ù…ÛŒ شه Ú©Ù‡ بÙهمی بابت ندانستن چیزی ØŒ یک مهمو از دست دادی اونوقت ممکن سر تیترهای تبلیغاتی توی خیابانم به خاطر بسپاری مبادا یک روز یک جا باز از دستش بدی .