commitment
از آدم‌هایی Ú©Ù‡ مدت‌ها روی یک موضوع تمرکز می‌کنند Ùˆ انرژی‌شان را صرÙ‌اش می‌کنند خوش‌ام می‌آید. Ú†Ù‡ ماجرا کار کردن روی موضوع‌ای علمی باشد، Ú†Ù‡ زمینه‌ای ورزشی Ùˆ Ú†Ù‡ Ùعالیت اجتماعی.
و از آن‌هایی که بعد از سال‌ها کار روی موضوع‌ای، زمینه‌ی کاری‌شان را عوض می‌کنند نیز بیش‌تر خوش‌ام می‌آید. یاد می‌گیرند، خبره می‌شوند، تولید می‌کنند و بعد وقتی به اشباع می‌رسند می‌روند سراغ چیزی دیگر.
راستی یادم باشد این متن٠سخنرانیی ریچارد همینگ را باز بخوانم. شما هم اگر دوست داشتید بخوانید، Ù…Ùید است!
13 thoughts on “commitment”
اون موضوع اگه یه پایان نامه باشه آدمو کلاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنه 🙂
Ùˆ البته آنهایی Ú©Ù‡ “بعد از سال ها کار روی موضوعی” زمینه کاریشون رو عوض Ù…ÛŒ کنند؛ وگرنه آنهایی Ú©Ù‡ مدام از این شاخه به اون شاخه Ù…ÛŒ پرند ،گمان نکنم چندان دوست داشتنی باشند؛ این طور آدم ها یه جور Øس عدم اطمینان رو به اطراÙیانشون القا Ù…ÛŒ کنند!
manam khosham miaad az chenin mojudaati. vali mamoolan khodeshun (kasaaii ke ru ye mozu focus mikonan az khodeshun raazi nistan) chon mamoolan nataayeji ke migiran baa zahmati ke keshidan motenaaseb nist
مگر در این دنیا موضوعی هم داریم که موضوع باشد! و تمام شدنی؟
من با این هایی که بعد از مدتها کار در یک زمینه یکهو ول میکنند و می روند مشکل دارم!
بله خوبه
ما که هی از این شاخه به اون شاخه پریدیم و آخرشم هیچی
مي تونيم تبادل لينك كنيم ؟ ممنون . مي بخشي كه توي قسمت كامنت هات همچين درخواستي مي كنم .
پس هیجان شروع کاری نو چه‌طور؟ من که، Øتّا اگر از این شاخه به شاخه‌ای دیگر پریدن هم بدانندش، لذّت‌اش را عوض نمی‌کنم با چیزی.
راستی، سخن‌رانی این جناب همینگ یک‌جورهایی سن‌اش از من بیش‌تر است! خلاصه که، خواستم بگویم جوان ام یعنی!
با اين مطلبت مواÙقم.
هیچ Ú†ÛŒ بیشتر از این پست نمی تونست منو خجالت زده کنه… چراش هم بماند!
خدایا مرا از آن دست آدمها قرار بده ! (هر چند زیاد امیدی به خود ندارم 🙂
طیبه: به هر Øال پایان‌نامه هم جزو چیزهای نه خیلی بزرگی است Ú©Ù‡ آدم می‌تواند روی‌اش تمرکز کند. نکته‌ی جالب هم این است Ú©Ù‡ خیلی وقت‌ها پایان‌نامه آن کار اساسی Ùˆ به یاد ماندنی نخواهد بود.
به آرام: البته دوست‌داشتنی بودن‌شان Ú©Ù‡ می‌تواند دلایل دیگری هم داشته باشد! (; اما از این Ù„Øاظ، بله! بعد از سال‌ها! Ùکر کنم پیش‌نهاد همینگ این بود Ú©Ù‡ هر Ù‡Ùت سال خوب است آدم رشته‌اش را عوض کند.
به قشقرق: Øدس می‌زنم آن اوایل کار بازده خیلی Ú©Ù… است، از زمانی به بعد تا مدتی بازده خیلی بالا است Ùˆ بعد بازده دوباره Ú©Ù… می‌شود. این‌جا است Ú©Ù‡ باید مساله را عوض کرد چون ذهن/زمینه در کمینه‌ی Ù…ØÙ„ÛŒ گیر اÙتاده.
به صورتک خیالی: نه تمام شدنی، اما من٠خاص شاید دیگر نتوانم روی‌اش کار چندان Ù…Ùیدی بکنم. چون ذهن من خیلی در قالب‌اش گیر اÙتاده Ùˆ اÙÙ‚ دورتر را نمی‌بیند. اما تا رسیدن به آن مرØله چندین سال کار لازم است.
به خاک: همه می‌پرند! زمانی Ú©Ù‡ Øتی توصیه می‌شود.
به نهال: پاسخ‌تان را جداگانه با نامه دادم.
به Asosh: البته که ما جوان‌ایم!
به بوگی: (:
به میم-سنجاقک: ای بابا …
به “از زندگی”: همه‌ی ما را!!! (مخصوصا مرا!)
I like the second group the most 🙂
vaghen kare jalebie…tamarkoz roye ye mozoo baraye modate toolani baese kesalat mishe….vaghean avaz kardan mitoone fogholade bashe hata age bade modati be mozoe aval bargardi behtar mitooni fekr koni